نامه استادان به سازمان ملل برای آزادی دکتر محمد ملکی

۵۵ تن از استادان دانشگاهها و نویسندگان خارج از کشور در نامه‌هایی به مقامات سازمان ملل، خواستار رسیدگی به وضعیت دکتر محمد ملکی، رئیس سابق دانشگاه تهران شدند که در زندان است. مصاحبه در این مورد با یکی از مبتکران این اقدام. هفته‌ی گذشته خانم قدسی میرمعز، همسر دکتر محمد ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب، از وخامت حال او در زندان خبر داد. دکتر ملکی در ۳۱ مرداد ماه توسط ۵ تن از مأموران امنیتی در خانه‌اش در تهران دستگیر شد. مأموران ضمن بازرسی، به فیلم‌برداری خانه پرداختند و نزدیک به ۸۰ جلد کتاب، دست‌نوشته‌ها، تلفن همراه، کامپیوتر و لپ‌تاپ وی را با خود بردند. عفو بین‌‌الملل در ادامه می‌نویسد، بر اساس گزارش‌های موجود، ملکی را به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کرده‌اند که در کنترل وزارت اطلاعات است. پس از انتشار خبر دستگیری و بیماری دکتر ملکی، گروهی از نویسندگان و استادان دانشگاه‌های خارج کشور، دست به نوشتن نامه به دبیرکل سازمان ملل و کمیسر عالی حقوق بشر این سازمان زدند. آنان در این نامه خواستار رسیدگی به وضعیت محمد ملکی و اقدام برای آزادی وی از زندان شدند. دویچه وله به این مناسبت از پرفسور بهرام سلطانی، استاد رشته مدیریت در دانشگاه سوربن، دعوت به مصاحبه در این زمینه کرد. برای شنیدن مصاحبه اینجا کلیک کنید!
مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری تحریریه: بابک بهمنش

«مسن‌ترین زندانی سیاسی»؛ متهم به اقدام علیه امنیت ملی

محمد ملکی ۱۳۸۸/۰۶/۲۶ امیر مصدق کاتوزیان
محمد ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامی، از روز ۳۱ مردادماه در زندان به سر می‌برد و اتهام او هم به گفته همسرش، اقدام علیه امنیت ملی عنوان شده است. آقای ملکی پس از انتخابات ریاست جمهوری، بازداشت شد. انتخاباتی که بسیاری از معترضان به آن در روزهای بعد زندانی شدند. قدسی میرمعز، همسر آقای ملکی، در گفت‌وگو با رادیو فردا به پرسش‌هایی درباره وضعیت او در زندان پرسیده است. رادیو فردا: خانم میرمعز، وضعیت آقای دکتر ملکی در ملاقاتی که با ایشان داشتید چگونه بود؟قدسی میرمعز: ما روز دوشنبه با دکتر ملاقات داشتیم. وکیلشان، آقای دکتر مولایی، تلاش زیادی کردند که ما توانستیم ایشان را ببینیم. البته از ساعت ۸:۳۰ تا ۱۱:۳۰ ما معطل بودیم.وقتی که آمدند، کسی بغل دکتر را گرفته بود و خیلی مریض احوال و ناتوان [بود] به دلیل اینکه گذشته از مشکل پروستات، آریتمی (ضربان نامنظم) قلب هم داشتند که آن هم به خاطر تنش‌های زیاد و بازجویی، سراغشان آمده بود.وقتی هم نشست، دستهایش و پاهایش کاملاً می‌لرزید و گفت من پاهایم به شدت درد می‌کند و قسمت لگن هم درد زیاد دارم که خودشان هم گفتند که احساس می‌کنند که این مشکل پروستات ... یعنی سرطان‌شان؟بله. چون سرطان پروستات است و اصلاً تحت درمان سرطان پروستات بودند. گفتم شما این قیافه را می‌بینید، من الان چهار پنج دقیقه است می‌بینم. شما نزدیک ۲۶ یا ۲۷ روز از روز ۳۱ مرداد که او را آوردید اینجا دارید می‌بینید. یک مریضی که خودتان زیر بغلش را گرفتید آوردید اینجا... ایشان را بهداری نبردند؟خب بهداری هم ببرند، فایده‌ای ندارد. به دلیل اینکه ایشان باید تحت نظر پزشک‌های خودش باشد. چون یک بیماری که ندارد و پرونده‌اش را باید ببینند. مشکل پروستاتش یک پرونده دارد. البته از محبت‌های زندان سال ۷۹ و ۸۰ و پنج سال دهه ۶۰ که برای ایشان پیش آمده بود. الان در سلول انفرادی هستند؟بله. توی سلول انفرادی است. بازجویی‌ها هم هنوز ادامه دارد؟آن آقایی که با او بود گفت بازجویی ادامه دارد. گفتم مثلاً چی می‌پرسید؟ او بر علیه امنیت شما چه اقدامی می‌توانست بکند؟ بازجویی‌های ساعت ۱۲ و دو و سه بعد از نیمه شب... گفت نه خانم تا ۱۲ بیشتر نیست. گفتم آقا منظورت ۱۲ ظهر که نیست. ۱۲ شب یک چنین مریضی نمی‌تواند. دکتر گفت اولاً من که بعدش خوابم نمی‌آید و تا صبح بیدارم بعد از این بازجویی‌ها و بعد هم حالم بد بشود، نه نگهبانی هست، داد بزنم به در بزنم، کسی نیست بشنود. ظاهراً آن اول گفته‌اند همین اقدام برعلیه امنیت کشور و از این چیزها... خانم میرمعز، حالا پرونده‌شان چه می‌شود؟ وکیل قصد دارد چه کار کند؟هم آقای دکتر مولایی دنبالش هستند، هم آقای دکتر شریف. [به بازجوها گفتم] نه می‌توانید درمان کنید، نه می‌گذارید برود بیمارستان، شب‌ها به قول خودتان تا ساعت ۱۲ شب بازجویی که...[گفتند] آهان نامه... دنبال نامه‌هایشان هستیم. گفتم نامه مخفی که ندارد. تمام سایت‌ها نامه‌های دکتر هست. اگر راست می‌گویید که نمی‌خواهید او را آزار بدهید و بکشید. به همه سایت‌ها مراجعه کنید، هست. ملاقات بعدی‌تان چه روزی است؟ اصلاً قرار نشد. قرار شد آقای دکتر تلاش کند... تا بازجویی‌شان تمام نشود، نمی‌شود ملاقات کرد. گفتم آقا من نه حقوقدانم نه اصلاً معنی این حرف شما را ‌می‌فهمم. کسی که بازجویی دارد و شما تا ۱۲ شب می‌بریدش بازجویی، اینطوری ساعت ۱۱ ظهر بیاید اینجا، همسر و بچه‌اش و قوم وخویشش را ببیند، چه اتفاقی می‌افتد، چه می‌شود؟ حالا بازجویی می‌کنید، بکنید.واقعاً هم به آن آقا گفتم هم به دادستانی. نامه مرا حتماً دیدید روی سایت‌ها که اگر واقعاً مشکلی خدای نکرده خطر مرگ برای دکتر پیش بیاید، جمهوری اسلامی، ولی فقیه، نمی‌دانم اطلاعات... همه اینها مسئولند. یعنی [در این صورت] آنها او را کشته‌اند. مسن‌ترین و بیمارترین زندانی سیاسی دربند در ایران است. ۷۶ ساله...

تا نیمه شب از دکتر ملکی بازجویی می کنند

روز آنلاین چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۸ قدسی میر معز در مصاحبه با روز:
تا نیمه شب از دکتر ملکی بازجویی می کنند فرشته قاضي خانواده دکتر محمد ملکی که روز دوشنبه در زندان اوین با او ملاقات کرده اند از وضعیت بد جسمی وی خبر دادند و اعلام کردند "مسولیت هر گونه اتفاقی برای دکتر محمد ملکی با دولت جمهوری اسلامی و شخص ولی فقیه است." قدسی میرمعز، همسر دکتر محمد ملکی در گفتگو با روز ، ضمن خبر دادن از وخامت وضع جسمی دکتر ملکی در زندان گفت: روز دوشنبه به همراه دکتر مولایی، وکیل دکتر ملکی با ایشان ملاقات کردیم و وقتی دکتر را آوردند متوجه شدیم به شدت نحیف شده و قدرت ایستادن و راه رفتن ندارد. بازجوی او زیر بغلش را گرفته بود که آقای مولایی نیز کمک کرد و ایشان را آوردند و نشست.همسر دکتر ملکی افزود: او ضعیف تر شده و دستانش به طور مداوم میلرزید و در مقابل بازجویش به ما گفت که از نوسان شدید قلب و افت فشار خون، سوزش ادرار و پادرد رنج میبرد.به گفته خانم میرمعز، همسرش همچنان در سلول انفرادی بند 209 اوین نگهداری می شود و بازجوی دکتر ملکی گفته است که تا ساعت 12 شب ، این زندانی بیمار تحت بازجویی قرار می گیرد.
خانم ملکی گفت: به بازجو گفتم که این وضعیت دکتر خطرناک است و باید جهت درمان در بیمارستان بستری شود اما بازجویش پاسخ داد که برای بستری شدن باید دادستان یا قاضی دستور دهد.
او با اشاره به بیماری پروستات دکتر ملکی گفت: روزی که آمدند و منزل را به هم ریختند دکتر را از بستر بیماری بلند کردند و در حالیکه دو نفرشان زیر بغل او را گرفته بودند سوار ماشین کردند و بردند اما در روز ملاقات متوجه شدم که وضعیت جسمی دکتر رو به وخامت گذاشته و دست ها و پاهایش به طور مداوم می لرزد و توان اینکه خودش را سرپا نگهدارد ندارد.
خانم میرمعز افزود: با دیدن وضعیت وخیم دکتر به بازجویش به شدت اعتراض کردم و گفتم که شما دکتر را آورده اید که بکشید. گفتم امنیت ملی شما با این پیرمرد 76 ساله بیمار به خطر افتاده است؟ این همه سپاه و ارتش و موشک و... دارید، اما یک پیرمرد 76 ساله در بستر بیماری امنیت ملی شما را به خطر انداخته است که او را برده اید بند 209 و در سلول انفرادی نگه داشته اید؟به گفته خانم میرمعز، دکتر ملکی به اتهامات اقدام علیه امنیت ملی و تحریک به شرکت در اغتشاشات که به او تفهیم شده اعتراض کرده و گفته است که من اصلا رای نداده ام و این مدت هم بیمار و در رختخواب بودم.این چه امنیت ملی است که من در رختخواب به خطر انداخته ام؟
همسر دکتر ملکی به نقل از همسرش همچنین گفت بازجویی های او تا ساعت 12 شب طول می کشد و او بعد از بازجویی ها نمی تواند بخوابد.وی تاکید کرد: دکتر ملکی در ملاقات مدام می گفت که به شدت درد دارد و از نوسان شدید قلب و افت فشار و سوزش ادرار رنج می برد و حالش خیلی بد است.خانم میرمعز تصریح کرد: هر بلایی سر دکتر بیاید مسول مستقیم آن دولت و ولی فقیه و دادستان هستند و من اعلام خواهم کرد که اینها دکتر را کشتند.وی خبر از پی گیریهای وکلای همسرش و عدم حصول نتیجه هم داد و گفت: من به بازجو گفتم که دکتر هیچ چیز مخفی ندارد و بازجو گفت که باید نامه های دکتر را بخوانیم، که دکتر سرش را توی دستانش گرفت و گفت یعنی نخوانده اید؟ بروید بخوانید بعد بازجویی کنید. این نامه ها در تمام سایت ها منتشر شده است و چیز مخفی ای نیست.
همسر دکتر ملکی افزود: دکتر را بازداشت کرده اند و خود نیز نمیدانند چه میخواهند. روی دستشان مانده و اینگونه می خواهند خدمت کنند. واقعا برهوت انسانیت است. یک مو از سرش کم شود باید به خدا و تمام جهانیان پاسخ دهند.وی همچنین به 85 جلد کتابی که ماموران از منزل دکتر ملکی برده اند اشاره کرد و گفت: روی تمام این کتاب ها مهر وزارت ارشاد بوده و باید وزارت ارشاد را مواخذه کنند نه دکتر ملکی را.

به یاد دکتر محمد ملکی و به نام آزادی و ایستادگی

«وقتی در صحنه حق و باطل نیستی وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی ، هر کجا که خواهی باش چه در نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی ، هر دو یکی است » این جمله ی معلم شهید دکتر علی شریعتی است که در واقع بازگو کننده بسیاری از دردها و رنج ها و نیک بختی ها و شوربختی های نسل مانده در شوره زارها می باشد . نسلی که با داشتن صدها گل خوش رنگ و بو ، اما به راستی در شوره زار حوادث تلخ و نفرت آور سر در گم گشته و در جستجو ی سعادت و بهروزی است . دکتر ملکی نیز یکی از این گل های زیبا و به یادگار مانده از آن گلزار است . گلی که بهار و خزان بسیار دیده است ، اما همچنان عطر دل انگیز اش و مقاومت مثال زدنی اش ، پوز هرچه سرما و گرما است را به خاک مالیده و همچنان مقاوم و زیبا و دلنشین ، با اینکه به سختی توان ایستادن دارد ، در مقابل دیدگان شکارچیان انسانیت و ددمنشان و شب پرستان بی صفت ، نسلی را از عطر سر مست کننده ی خویش سرشار می نماید ... چندی پیش ، در میان سیل خبرها و رویدادهای حاصله از کودتای ننگین اخیر ، بناگاه خبری بر روی تلکس خبرگزاری ها نقش بست و آن خبر غم انگیز ، بازداشت دکتر محمد ملکی ، این پیر مرد آزادی خواه و حق طلب بود که دل هر انسان آزادی خواه و ایران دوست را به درد می آورد . این افسوس و غم آنگاه درد بر استخوان شما می اندازد که اندکی هم با این مرد بزرگ آشنایی داشته باشید و اندکی از صفات و روحیات و سرگذشت وی اطلاعی داشته باشید . آنگاه احساس می کنید چقدر زمانه و روزگار پست و حقیر گشته و درد انسان متعالی تا کجا سر بر آستان آسمان سائیده که بر ملتی اینچنین نکبت و مصیبت و مرگ ، سایه افکنده است و انسانیت تا به کجا حقیر و بی مایه گشته که اینچنین باران ناامیدی و یاس و ترس بر ما شروع به باریدن کرده است . باری ، طبق آخرین اخبار موجود و مستند ، دکتر ملکی عزیز و بزرگوار در زندان است . گرچه زندان به شکلی خانه ی دوم این پیر فرزانه و مبارز است ، اما به هر حال ، این اخبار غم انگیز اینچنین که در سطور ذیل می خوانید این حقیر را واداشت تا اندکی درد دلهای خود را مکتوب نمایم و صمیمانه برای آن انسان آزاده ، آرزوی رهایی و سلامت کنم . " خبرگزاری هرانا : از هفته گذشته که اعلام شد دکتر محمد ملکی به سلول انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شده ، تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست و او تماسی با خانواده نداشته است. اواخر هفته گذشته در پی حضور همسر محمد ملکی در دادگاه انقلاب جهت ملاقات با قاضی پرونده اعلام شد که قاضی و منشی دفتر او به مرخصی رفته اند. از آنجا که محمد ملکی در دوران درمان سرطان پروستات بسر میبرد، 5شنبه گذشته طبق روال درمانی نوبت تزریق دارو داشته است لیکن بنا به شرایط زندان که مناسب دوران استراحت پس از تزریق نمیباشد، بنا به دستور پزشک ایشان، فعلا روند تزریق داروها متوقف شد. این دوره درمانی که در 6 ماه گذشته انجام شده بود، وضعیت درمان او را به شرایط تحت کنترل درآورده بود و تزریقهای پیش رو قرار بود تا جهت ثابت نگه داشتن وضعیت درمان انجام شود که با بازداشت وی اجبارا متوقف گردید. از آنجا که بخاطر اثرات فرآیند درمان، دکتر ملکی از ضعف جسمی رنج میبرد و بیشتر در منزل استراحت میکرد، نگه داشتن او در سلول انفرادی و احتمال دشواری دسترسی وی به امکانات بهداشتی و درمانی، خانواده را نسبت به سلامتی اش به شدت نگران ساخته است. محمد ملکی، رییس اسبق دانشگاه تهران و منتقد سیاسی، شنبه گذشته پس از تفتیش منزلش بازداشت گردید و به اتهام واهی «اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در اغتشاشات و تحریک به شرکت در اغتشاشات بعد از انتخابات» به بند 209 زندان اوین انتقال داده شد. این اتهام در حالی مطرح شده است که وی در انتخابات شرکت نکرده بود و بدلیل کسالت ناشی از بیماری، فعالیتی درباره حوادث پس از انتخابات نداشت. " در جایی به نقل از همسر دلسوز و فداکار و دلیر دکتر ملکی خواندم که در واپسین لحظات خروج ایشان از منزل (توسط نیروهای امنیتی – اطلاعاتی) ، ایشان اظهار کرده اند که چه خوب شد که مرا با خود می برید . می ترسیدم که مبادا در همین روزها و آنهم در رخت خواب جان دهم و از دنیا بروم . شما آرزوی مرا بر آورده کرده اید . این سخنان ضمن برآوردن احساس غرور در آدمی ، من را به یاد یکی از جملات قصار علی اکبر دهخدا می اندازد که بسیار شبیه سخنان دکتر ملکی ، خطاب به زورمداران و اوباش امنیتی آنان است . دهخدای بزرگ می گوید : " هیچ وقت درخت پر ثمر استقلال و آزادی ، بی آشامیدن خون ، بارور و برومند نشده است و من هزار بار بیشتر ترجیح می دهم که در راه استقلال و آزادی و آسایش مردم کشته شوم تا مانند درماندگان در رخت خواب بیماری جان سپارم . " همچنین ، مرا به یاد آن جمله ی معروف بنجامین فراکلین انداخت که به نیکی گفت : " کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند، لیاقت آزادی را ندارد." دکتر ملکی ، بنا بر همین اصل آزادانه زیست و مردانه مقاومت کرد و همواره در برابر استبداد و زورگویی و تمامیت خواهی دشمنان این آب و خاک با شجاعت ایستاد . کسی که اعتقادی به این جملات نداشته باشد ، هرگز و هیچگاه جرات بیان عقاید تیز و تند و دشمن خوار کن خود را ندارد . ملکی به تاریخ اثبات کرد که نه تنها در جوانی ، بلکه در دوران پیری و محافظه کاری نیز حق طلب و حق گو است و میان حقیقت و مصلحت ، تمایز قائل است . او که حتا جان شرکت کردن در مجالس و محافل سیاسی – اجتماعی این روزها را نداشت چه رسد پرسه زدن در خیابان های شلوغ و پر دغدغه ی تهران ، به اتهامات واهی و مضحک و صد البته همیشگی « اقدام علیه امنیت ملی » و « تبلیغ علیه نظام » ، برای چندمین بار راهی زندان و سلاخ خانه های ولی فقیه و ذوب شدگان اش در اوین شد . او به جرم حق گفتن و حق خواستن ، بار دیگر مورد عنایت رژیم عدالت محور و حق محور قرار گرفت . بزرگ ترین گناه او ، عصیان علیه زورگویان و خون خواران مستبد بود . او به جرم بازگفتن عقاید خود و بیان باور ها و اظهار نفرت خود از دشمنان ایران و ایرانی ، در سن 76 سالگی با بدنی رنجور و بیمار و اوضاع نابسامان جسمی و روحی ، به بند وحشت ناک 209 سازمان اطلاعات برده شد تا دیکتاتور ها و زورگویان به همگان اثبات نمایند که در بی رحمی و قصاوت و نا جوان مردی ، حد و مرز نمی شناسند و هر پیر و جوان و خرد و کلانی را ، با هر جرم و اتهام و سبقه ی سیاسی و ... ، در بی قوله های تنگ و تاریک و خوفناک خویش به بند می کشند و همه ی گل های این سرزمین را در گلستان های قرون وسطایی خویش ، پرپر می نمایند . کسی که هرگز تحت فشار نزیسته باشد ، آزادی را درک نمی کند . این درست روایت زندگی دکتر ملکی است . او چه در رژیم مستبد پیشین و چه در نظام جور و نفاق و استبداد و تمامیت خواه فعلی ، رنج و زحمت زندان و حبس را کشید . او نیز همچون هم فکران و هم اندیشان سابق خود ، به فکر برپایی نظامی نوین و مردم سالار و جمهوریتی مستقل و آزاد بود . در صفوف انقلابیون جای داشت و در این میان نیز نقشی موثر و مفید را بازی کرد . او و امثال او اعتقاد و باور داشته و دارند که می شود نظم و آسایش و امنیت و پیشرفت را برای ملتی همچون ملت ایران ، با بهره گیری از قوانین مردم سالار و مدیرانی مدبر و باشعور و دلسوز و میهن پرست ، به وجود آورد و با اندیشه ای ایرانی – اسلامی ( با تفاسیری نو اندیشانه از شریعت ) ، بساط استبداد و دیکتاتوری را بر چید . به زعم بسیارانی ، اندیشه و باور اکثر نیروهای انقلابی در روزهای ابتدایی انقلاب 57 ، چنین بود و مردانی که آن زمان دل به آزادی و استقلال و جمهوریت بسته بودند ، چنین رویایی را در سر می پروراندند . اما وقایع ماه های پس از انقلاب و حذف نیروهای حقیقی انقلاب و معتمدین مردم و رویدادهای دلخراش پس از انقلاب و در نهایت کودتای سال 60 ، همگی نشان از آن داشت که رویای زورمداران و دشمنان جمهور مردم چیز دیگری است و گویا آن منافقین و متزوران و نان به نرخ روز خوران مستبد ، حکومت به اصطلاح اسلامی را به جای جمهوری اسلامی مد نظر داشته اند و همه ی آن جان فشانی ها و ایثار ها و مقاومت ها و اندیشه ها و ارزش های پیش از انقلاب بظاهر اسلامی ، فدای افزون طلبی ها و نیرنگ ها و خیانت های آشکار و نهان عده ای زور طلب و همیشه کودتاچی شده است و این داستان غم انگیز و دردآور تا به امروز نیز ادامه یافته است . گرچه در این روزگار جای ارزش ها و باورها تغییر کرده و معیارها و اندیشه ها بکلی رنگ باخته اند و دگرگون گشته اند ، اما به روشنی پیداست که مصلحین و راست قامتان و حق خواهان حقیقی ، بسیار با هنر پیشگاه بظاهر اصلاح طلب امروزین متفاوت اند و آن نیروهای حقیقی اصلاح طلب و باورمند به تغییر و نوسازی ، توسط دشمنان قسم خورده ی این کارزار از میان رفته اند و یا در شرف از میان رفتن اند ! آن روزگار که فریاد حقیقی و جگرسوز پیروان آزادی و استقلال و وطن خواهی را کمتر کسی می شنید و لبیک می گفت ، شب پرستان و زورمداران در اندیشه ی نابودی و انحطاط آن جبهه ی ارزشمند بودند و تاریخ نیز نشان داد که اگر کسی حقیقتن به انسانیت و آزادی و آزادگی و سرافرازی ملک و میهن اعتقاد و التزامی داشت ، در این میان از خود نشانی باقی می گذاشت تا آیندگان بدانند و بشناسند که چه کسانی به راستی و درستی اعتقاد داشتند و چه کسانی هم سفره گان قدرت و منفعت گشتند و پیروان تیغ و طلا و تسبیح . حال که اندک بظاهر اصلاح گران تصنعی ، خیال ٍ مواجهه با قدرت و زور در سر پرورانده اند و به فکر عاقبت خویش افتاده اند ، به هر روی اندک باقی ماندگانٍ حقیقی اصلاحات ، با ایشان همراه و هم داستان شده اند تا شاید آن فضای خالی را که ملت می بایست در آن دوران و در حمایت از نیروهای حقیقی اصلاح طلب پر می کردند و صد البته نکردند ، امروز همان اندک معتقدین به اصلاح و دگرگونی حقیقی ، با پشتیبانی و صیانت خود این خلا را پر نمایند تا شاید تاریخ برای دومین بار و به شکل مضحک تکرار نشود و صفوف مبارزین خالی نگردد ... دکتر محمد ملکی نیز یکی از این بزرگ مردان باقی مانده از آن روزگار است . وی که شاید چندان دل خوشی هم از بظاهر رفرمیست های حکومتی نداشته است ، باز هم حق را بر مصلحت ارجح دانست و راه سخت مقابله و زندان و زجر را برگزید تا شاید به غیرت و همت بسیارانی بر خورد که چگونه می شود انسانی بدانجا رسد که حتا در این سن و سال و با شرایط خاص سیاسی و اجتماعی و ... ، از جنبش سبز و آزادی خواهانه ملت اش دفاع کند و راست راه حقیقت و سربلندی و نیک بختی را برگزیند !؟! او که دیگر نیازی به نام و شهرت و قدرت ندارد ! او که دیگر حتا جان مبارزه و ایستادگی ندارد !؟ آخر او چرا ، او که بارها آزمون پس داده و جایگاه مشخص و ثابتی دارد ...! * * * * از آخرین باری که دکتر را دیدم ، چند ماهی می گذرد . او را برای آخرین بار در محفلی دوستانه و در حلقه ی برخی از رفقای دیر و دور ایشان زیارت کردم . همراه یک جوان وارد مجلس شد و با همان آرامش و لبخند ملیح ، وارد اتاق شد . همگان به احترام اش برخاستند و منتظر شدند تا این پیرمرد مهربان و دوست داشتنی ، آرام آرام به بالای اتاق رسد و بنشیند . در انتهای جلسه ، وقتی که همه برای استراحت و گپ و گفت باهم در سالن ایستاده بودند و با هم می گفتند و می خندیدند ، دکتر ملکی در میان چندین نفر که غالبا همچون من جوان و نا آشنا می آمدند ، مشغول گفتگو بود . منتظر شدم تا صحبت هایشان تمام شود و بعد به سراغ ایشان بروم . وقتی ایشان قصد خداحافظی داشتند و آرام به سمت درب خروجی می رفتند ، جلوی ایشانرا گرفته و چند دقیقه ای وقت او را گرفتم و پیرامون مسائلی با ایشان صحبت کردم . در ابتدا وقتی با دکتر دست دادم ، ایشان دست مرا گرفت و تا انتها نیز دست در دست ایشان داشتم . دست گرم و پر محبت و کم جان ایشان ، درست خاطره ی یک پدر پر محبت و دردمند را برای من تداعی کرد . هنوز نیز آن گرما و محبت را حس می کنم و به یاد آن آخرین دیدار ، اشک بر چشمانم حلقه زده است . از آن روز به بعد دکتر را ندیدم و تنها از طریق رسانه ها و خواندن مقالات افشاگرانه و بی پرده ی ایشان از او باخبر گشته ام . و امروز که بشدت برای ایشان دلتنگ و ناراحت هستم ، تنها و تنها امید آن دارم تا بار دیگر فرصت و سعادتی داشته باشم تا این مرد بزرگوار و ارزشمند را ملاقات کنم . تا بار دیگر دستان پر مهر و محبت او را در دست گیرم و به او بخاطر سالها مبارزه و تحمل مشقات و سختی ها و رنج ها و زحمت ها ، بعنوان یک جوان تبریک بگویم . تا به او بگویم که چقدر برای او ارزش قائل ام و چقدر نبود او ملموس و قابل احساس است . به او بگویم که دکتر جان ، چقدر وجود افرادی همچون تو برای این سرزمین نیاز است و چقدر دانشگاه و دانشجو به وجود افرادی همچون تو نیاز مبرم دارد . بگویم که تو را هرگز فراموش نکرده ایم و همواره به یادت هستیم ... باری ، این سرزمین به رستاخیز خود نزدیک است و افرادی همچون دکتر محمد ملکی ، در این رستاخیز بزرگ نقشی بسزا ایفا کرده اند . وجود نحیف این پیر مرد در زندان دژخیمان ولی فقیه ، نشان از به انزوا در آمدن و به انتها رسیدن عمر ننگین حکومتی دارد که بزرگ ترین قاتل آزادی و انسانیت است . رژیمی که مدعی آزادی و عدالت و معنویت است ، خود مبدل به بزرگترین زندان آزادی و عدالت گشته است و با هزار و یک ادعا ی توخالی و دروغین می کوشد تا اندک جاهلان ذوب شده در ولایت خون و خیانت و خباثت را بیش از پیش فریب دهد و به ریسمان پوسیده و رسوای ولایت خود گره زند . جبران خلیل جبران گوید : "حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر" . آری ، این مدعیان دین و خدا و خلق ، امروز رسوای جهان گشته اند و همچون گرفتاری در باتلاق جهالت و ظلمت و نفرت خویش ، هرچه بیشتر تلاش می کنند ، بیشتر فرو می روند و به پایان خود نزدیک می شوند . ما هرگز ملکی را فراموش نکرده ایم و برای آزادی او و سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی دیروز – امروز و فردای این سرزمین ، آرزوی آزادی و آزادگی و سلامت می کنیم . . درود بر تو پیر مرد آزادی خواه و درود بر تو مبارز همیشه جوان ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علی رهنــــما 14 شهریور

نامه همسر دکتر محمد ملکی به بازپرس درباره نگرانی از سلامت وضعیت دکتر ملکی

بنام خدای سبحان بازپرس محترم شعبه 2 مجتمع قضائی دادگاهها و دادسراهای انقلاب اسلامی جناب آقای سبحانی احتراما به عرض میرساند : همسر اینجانب آقای دکتر محمد ملکی در تاریخ شنبه 31 مردادماه 1388 ساعت 8 صبح توسط مامورین دادسرای انقلاب تهران بازداشت و در حال حاضر در بند 209 زندان اوین نگهداری می شود . اکنون 76 سال از عمر ایشان سپری شده است و به لحاظ وضعیت سنی و از سوی دیگر به این لحاظ که از سال 1360 تا به حال به دفعات حبس های مختلف را تحمل نموده از بیماری های متعدد رنج می برد و رنج زندان جسم وی را نحیف کرده است . ایشان از یک سو از حیث سرطان پروستات در مخاطره به سر می برد ، از یک سو با درد دائمی دست چپ ، ستون فقرات و مهره های گردن به دلیل آویزان نمودن طولانی مدت در دهه 60 در زندان دست و پنجه نرم می کند ، از یک سو تحت نظارت دائمی متخصصین مغز و اعصاب بوده است و از یک سو نگهداری طولانی در سلول انفرادی به دید چشم چپ ایشان آسیب وارد نموده است . اما آنچه که امروز به عنوان یک خطر جدی مطرح است ، بیماری آریتمی قلب ایشان است . طی تماس تلفنی که آقای دکتر ملکی روز پنج شنبه 19 شهریورماه 1388 ساعت 4 عصر با اینجانب داشتند ، اظهار کردند که بیماری تغییرات شدید ضربان قلب وی به لحاظ تنش های ناشی از بازداشت و نقل و انتقال جهت بازجوئی عود نموده است . با توجه به اینکه اینجانب با بیماری های متعدد همسرم و عوارض آن ، آشنائی دارم ، به عرض می رساند که متغییر بودن شدید ضربان قلب ( آریتمی ) ، تا مرز بیهوشی پیش میرود و در حال حاضر این بیماری حیات ایشان را تهدید می کند . به عرض می رساند که پرونده پزشکی بیماری آریتمی ایشان در کلینیک آریتمی تهران تحت شماره 112782 بایگانی شده است . درمان اصلی بیماری آریتمی ایشان در بیمارستان دی صورت می گرفته و در آن بیمارستان پرونده پزشکی دارند . از جنابعالی به عنوان بازپرس رسیدگی کننده پرونده همسرم تقاضا دارد با توجه به مخاطره ناشی از این بیماری و عود آن ، با در نظر گرفتن فوریت امر ، دستور فرمایند ضمن رعایت هرآنچه که جنابعالی جهت تمهیدات امنیتی ضروری می دانید ایشان را جهت درمان به بیمارستان دی منتقل فرمایند . بدیهی است که ایشان نه می خواهند و نه می توانند فرار کنند ، به لحاظ وضعیت ناشی از چندین بیماری نیاز به تمهیدات امنیتی چندانی نیز ندارند . جناب آقای بازپرس : مسئولیت سلامتی آقای دکتر محمد ملکی با مقام قضائی پرونده ، مقامات مافوق ، ریاست زندان اوین و بازجوهای ایشان است . شرعا و قانونا تقاضا دارد به این مسئولیت فکر نموده و عمل کنید . جهت اطمینان از صدق گفتار اینجانب می توانید موضوع را از بیمارستان دی استعلام نموده و با در نظر گرفتن فوریت امر به مسئولیت قانونی و شرعی خود عمل کنید . قدسی میرمعز همسر دکتر محمد ملکی 21 شهریور 1388 رونوشت : · دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران · ریاست محترم زندان اوین · کمیسیون محترم اصل نود مجلس شورای اسلامی جهت ملاحظه · کمیسیون محترم موضوع ماده 15 قانون حفاظت از حقوق شهروندی

کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه: بیماران زندانی را آزاد کنید

ادوار نیوز چهارشنبه، 18 شهریور 1388 کمیته‌ پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه که متشکل از نمایندگان بیش از ده تشکل سیاسی و حقوق‌بشری اصلاح طلب و تحول‌خواه است، در اطلاعیه شماره 22 خود دخالت نیروهای نظامی در مراجع قضایی را مهمترین چالش دادرسی عادلانه دانسته و با ارائه گزارشی از وضعیت پزشکی زندانیان خواستار آزادی هرچه سریعتر آنها شده است. در این اطلاعیه همچنین از طرح اتهامات اخلاقی به زندانیان انتقاد شده است. متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر است:‌عدم استقلال مراجع قضایی به دلیل اعمال نفوذ نهادهای نظامی – امنیتی، نقض حقوق متهمان در بازداشتگاه‌ها وعدم آگاهی وکلا و وابستگان بازداشت‌شدگان از وضعیت سلامتی و محتوای پرونده آنها همچنان مهمترین عواملی هستند که اجرای اصول دادرسی عادلانه و منصفانه در دستگاه قضایی ایران را با چالش جدی روبرو ساخته است. کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه ضمن ابراز تاسف از عدم توجه لازم مسئولان قوه قضاییه نسبت به هشدارهای مطرح شده از سوی این کمیته و سایر نهادهای فعال حقوق بشر در مورد عواقب سوء نقض حقوق شهروندان، نکاتی را به شرح ذیل مطرح می‌کند: 1- وضعیت بهداشتی – درمانی بازداشت‌شدگان همچنان یکی از موارد عمده نگرانی خانواده‌های آنان و فعالان حقوق بشر است. این مساله به ویژه در مورد افرادی که پیش از بازداشت بیمار بوده و تحت مراقبت پزشکی قرار داشته‌اند ابعاد نگران کننده‌تری دارد. مطابق اطلاعات رسیده به این کمیته وضعیت پزشکی برخی از زندانیان به شرح زیر است:‌ سعید حجاریان: در سال 1378 طی یک ترور نافرجام، از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. بنا به گزارش پزشک شخصی وی، در نتيجه اين سوء قصد حجاریان دچار آسيب در بخشهائی از مغز، نخاع و هم چنين عروق مغز شده است. حاصل اين آسيبها اختلال تکلمی، راه رفتن، و درد مي‌باشد. وی نیازمند آرامش روانی، فيزيو تراپی ودرمانهای دائمی و بدون وقفه تحت نظر پزشک می باشد. محمد ملکی: مبتلا به سرطان پروستات می‌باشد. وی بعد از رهایی از یک دوره زندان از سال80 تحت درمان سرطان پروستات بوده است. طی ماه‌های گذشته وی به دستور پزشک هر 28 روز یک آمپول کمیاب تزریق می‌کند که علاوه بر آنکه بايد در شرايط آرام و بدون استرس تزريق انجام شود، در پی تزریق نامبرده به ضعف شدید جسمی دچار می‌شود. در تماس تلفنی دکتر ملکی با خانواده در تاریخ 11 شهریور 88، وی اظهار داشته است که عوارض ناشی از بیماری به دلیل شرایط زندان افزایش پیدا کرده است. بهزاد نبوی: از ناراحتی و نارسایی قلبی رنج می‌برد و اخیرا نيز مورد جراحی باز قلب قرار گرفته است. عیسی سحرخیز: فشارخون و چربی خطرناک داشته و به دلیل دارا بودن حساسیت دارویی، رژیم غذایی ویژه‌ای دارد و امکان تغذیه با مواد غذایی به طور معمول را ندارد. همچنین بنا به اظهار همسر ایشان در زمان بازداشت از ناحیه قفسه سینه دچار شکستگی شده‌ و از اقدامات درمانی لازم بهره‌مند نبوده است. عبدالله مومنی: دچار نارسایی کلیه می‌باشد که از عوارض دوره بازداشت در سال 86 بوده و چندی پیش به همین علت برای مدتی تحت مداوا قرار داشته است. وی همچنین از بیماری در دستگاه گوارشی رنج می‌برد و بی خبری مطلق خانواده طی نزدیک به 40 روز گذشته نگرانی‌ها در مورد وضعیت جسمانی وی را افزایش داده است. مصطفی تاج‌زاده: از بیماری آرتروز گردن رنج می‌برد که به دلیل شرایط سخت در سلول انفرادی این بیماری شدت پیدا کرده است. مجید نیری: سابقه بیماری قلبی دارد.هنگامه شهیدی: سابقه بیماری قلبی دارد. پیمان عارف: سابقه بیماری قلبی دارد.همچنین مطابق گزارش‌ها آقای عبدالله رمضان‌زاده در حین بازداشت از ناحیه سر دچار شکستگی شده‌ است و برای مدت طولانی از امکانات درمانی لازم بهره‌مند نبوده است، همچنین گزارش شده است که آقایان محسن امین‌زاده و فیض‌الله عرب‌سرخی در حین بازداشت برای چند روز بدون آگاهی خانواده به دلایل نامعلوم در بیمارستان یا بهداری زندان بستری شده‌اند. با تاکید بر اینکه لیست فوق کامل نیست، متذکر می‌شود که مطابق فصل دوم از بخش دوم آئین‎نامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور مصوب 1384، تضمین بهداشت و درمان بازداشت‌شدگان برعهده مسئولان زندان بوده و با توجه به گذشت حدود سه ماه از تاریخ بازداشت این افراد در شرایطی که منجر به شدت گرفتن بیماری آنها شده‌ است، لازم است تا مراجع ذی ربط هرچه سریعتر به ادامه بازداشت آنان که منجر به رنج مضاعف می‌شود،‌ خاتمه دهند. 2- قسمت اخیر ماده 130 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1378 تصریح می‌کند «رعایت موازین شرعی در مورد متهمین زن‌ضروری می‌باشد» همچنین بند یازدهم از ماده واحده قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب 1383 در مورد دوره بازداشت و جریان بازجویی مقرر می‌دارد «پرسش‌ها باید، مفید و روشن و مرتبط با اتهام یا اتهامات انتسابی باشد و از کنجکاوی در اسرار شخصی و خانوادگی و سوال از گناهان گذشته افراد و پرداختن به موضوعات غیرموثر در پرونده مورد بررسی احتراز گردد» با این حال گزارش‌های متعدد و موثقی در دست است که در جریان بازجویی برخی از بانوان بازداشت‌ شده، متاسفانه از تهمت‌های اخلاقی و تجسس در مسایل شخصی به عنوان ابزاری جهت پذیرش اتهامات انتسابی استفاده شده است. همچنین تهدید و اعمال فشار نسبت به اعضای خانواده بازداشت‌شدگان که با هدف اخذ اعترافات مورد نظر مراجع امنیتی صورت می‌گیرد، نه تنها روشی است که با کليه موازين انسانی و حقوق بشر منافات دارد بلکه با قاعده حقوقی و فقهی «فردی بودن جرم و مجازات» نیز در تضاد آشکار می‌باشد. 3- برخی رسانه‌ها و مقامات نظامی طی روزهای گذشته با توجه به آنکه اتهامات انتسابی به متهمان هنوز منجر به صدور رای قطعی در دادگاه نشده است اظهاراتی را درخصوص مفاد پرونده آنها مطرح کرده‌اند که اقدامی غیرقانونی و مطابق قوانین جزایی قابل تعقیب و کیفر است، براساس تبصره 1 ماده 188 قانون آیین دادرسی کیفری «منظور از علنی بودن محاکمه‌، عدم ایجاد مانع جهت‌حضور افراد در دادگاه می‌باشد لکن انتشار آن در رسانه‌های ‌گروهی قبل از قطعی شدن حکم‌، مجاز نخواهد بود و متخلف ‌از این تبصره به مجازات مفتری محکوم می‌شود». بعلاوه این مساله بار دیگر نشانه‌ای آشکار از دخالت نیروهای نظامی در تصمیمات مراجع قضایی را پیش روی افکار عمومی گذاشت که شایسته‌ است مقامات مسئول در قوه قضاییه هر چه سریعتر با توجه به استقلال این قوه برخورد لازم با اعمال غیرقانونی که منجر به خدشه نسبت به استقلال دستگاه قضاء می‌شود را مبذول دارند. کمیته پی‌گیری بازداشت‌های خودسرانه هجدهم شهریورماه یکهزاروسیصدوهشتادوهشت

گفتگوی روز با همسر دکتر ملکی: زمان ساواک هم این کارها را نمی کردند

چهارشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۸۸ روزآنلاین از دکتر محمد ملکی هیچ خبری نیست.پیگیری های همسر و وکیل وی برای ملاقات با او به جایی نرسیده و اعلام شده که وی ممنوع الملاقات است.در این مورد با خانم قدسی میرمعز،همسر دکتر ملکی مصاحبه کرده ایم. خانم میرمعز، آخرین اخبار از وضعیت دکتر ملکی چیست؟ ما طبق نامه ای که از دادستانی گرفته بودیم، روز یکشنبه به زندان اوین مراجعه کردیم تا با دکتر ملاقات کنیم.، اما به ما گفتند روز ملاقات برای زندانیان بند 209، روزهای دوشنبه است، شما فردا بیایید. روز دوشنبه که بار دیگر به زندان اوین مراجه کردیم، بعد از حدود 2 ساعت معطلی، به ما اعلام کردند ایشان ممنوع الملاقات هستند. من هر چقدر گفتم که از مقامات بالاتر شما نامه برای ملاقات دارم، به حرف من توجهی نکردند و تنها اعلام کردند که دکتر ملکی ممنوع الملاقات است. ضمن اینکه نامه مربوط به ملاقات را نیز از من گرفتند و با وجود اصرارهای من، آن را به من پس ندادند. امروز هم دکتر مولایی- که از سال 80 وکیل ایشان هستند ـ برای پیگیری کارهایشان به دادگاه انقلاب رفته اند. نگفتند چرا ایشان ممنوع الملاقات هستند؟ نه. ولی دکتر ملکی پیش از این یک بار در سال 60 به مدت 5 سال و یک بار هم در سال 80 مدتی را در زندان بودند. در سال 80 هم در بند 59 بودند؛لذا با توجه به تجربه ای که من دارم، احتمالا حال ایشان خیلی مساعد نیست. چون پیش از این هم وقتی زندانی حال مساعدی نداشت، به مااجازه ملاقات نمی دادند، بخصوص اینکه الان هم وضعیت جسمی دکتر اصلا مناسب نیست. هنگام دستگیری مشکل جسمی داشتند؟ بله، ایشان علاوه بر آریتمی قلب، دیابت و ضعف و پادرد، مشغول درمان پروستات خودشان هم بودندودر این مدت داروهای مختلفی مصرف می کردند. ضمن اینکه علاوه بر داروها، آمپولی هم هست که باید ماهی یک بار به ایشان تزریق شود و پنج شنبه گذشته نوبت تزریق آمپول بود. برای تزریق این آمپول باید ایشان در محیطی آرام و از نظر روحی در وضع مناسبی باشد که من فکر نمیکنم در بند 209 اوین این شرایط مهیا باشد. به همین دلیل وقتی روز پنج شنبه با من از وزارت اطلاعات تماس گرفتند تا آمپول ایشان را ببرم،این شرایط را بازگوکردم و گفتم یاباید من را پیش ایشان ببرید که عملی نیست چون مرا به 209 زنان می برید،یا اصلا نباید ایشان را می گرفتید چون ایشان برای دستشویی رفتن و غذا خوردن و امثالهم هم نیازمند کمک است. ضمن اینکه دستشویی رفتن مکرر و استحمام از جمله نیازهای طبیعی و اولیه ایشان است. با این مسایل، مرجع دستگیرکننده ایشان به طور حتم وزارت اطلاعات بوده است بله.همان روز هم که برای دستگیری آمده بودند اعلام کردند که از وزارت اطلاعات هستند. جالب اینکه وقتی دکتر از آن ها پرسیداسمتان چیست ، شخصی که به نظر می آمد رییس 4 نفر دیگر باشد، گفت اسم همه ما علوی است. ضمن آنکه یکی از این افراد هم بسیار بی ادب بود و من همان جا هم به او گفتم. به آن ها گفتم که در زمان ساواک هم وقتی به منزل می آمدند این قدر خانه را به هم نمی ریختند ولی آنها کتاب ها و کامپیوتر و موبایل و همه چیز را با خود بردند. وقتی هم گفتم به چه جرمی، گفتند شما با منافقان ارتباط دارید. یعنی اتهام ایشان ارتباط با سازمان مجاهدین خلق است؟ نه، این حرفی بود که آن جا زدند و من هم گفتم برای شما متاسفم که از چهار تا جوانی که در عراق آواره هستند می ترسید. اما بعد از دستگیری ایشان روزی که آقای مولایی به دادگاه رفته بودند، دکتر ملکی را در حال تفهیم اتهام دیده بودند که اتهام ایشان اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمعات اعلام شده بود. آقای ملکی در تجمعات بعد از انتخابات حضور داشتند؟ نه. اولا که آقای ملکی اصلا در انتخابات شرکت نکردند. ایشان می گفتند که این انتخابات سالم نخواهد بود و به همین دلیل اصلا در انتخابات شرکت نکردند. علاوه بر این ایشان مدت ها بود بستری بودند و اصلا توان حرکت نداشتند. گاهی اوقات پسرم ایشان را می‌برد دکتر یا با پرونده پزشکی می‌برد هلال احمر و آنها وضعیت ایشان را می‌دیدند و پرونده را مطالعه می‌کردند و آمپول را می‌دادند. یعنی غیر از این اصلاً نمی توانست از خانه بیرون برود. حالا اینکه چطور با خوابیدن در رختخواب امنیت ملی را به خطر انداختند، من نمی دانم. شما در این مدت برای پیگیری وضعت دکتر ملکی به آقایان موسوی و کروبی یا کمیته تشکیل داده شده از سوی آن ها مراجعه نکردید یا از طرف آن ها کسی پیش شما نیامد؟ نه. اولا اینکه مطمئنا آن ها می دانند دکتر ملکی دستگیر شده. هم من مصاحبه های مختلف کردم هم سازمان های مختلف در این باره بیانیه دادند و به هر حال قضیه در بوق و کرنا شد. از طرف دیگر طبیعتا در شرایط حاضر از دست این افراد هم کار خاصی بر نمی آید. دکتر ملکی هم که در انتخابات رای نداده بود و حتی بعد از انتخابات هم می گفت کسانی که رای دادند خودشان به دنبال احقاق حق خود هستند و با این مساله کاری نداشت. تا الان هم پیگیری های شخص شما ودوستان نتیجه ای نداشته است؟ خیر. معلوم هم نیست که چه می خواهند. البته یک نکته مهمی در زمان بازداشت ایشان اتفاق افتاد که من به همه گفتم و به شما هم می گویم و آن این است که وقتی این ماموران آمدند ایشان را از خانه ببرند، همچنین وقتی در دادستانی داشتند تفهیم اتهام می‌کردند، آقای دکتر گفت: من از شما خیلی متشکرم که مرا می‌برید و من در خانه در بستر نمی‌میرم. من زیر دست شماها می‌میرم. پیش این جوان‌ها سربلند و با آبرو هستم که این جوان‌ها دارند تلاش می‌کنند، ومن در بستر و رختخواب نمیرم. این برای من افتخار است. ما هم به رضای خدا راضی هستیم، اگر خدا واقعاً این طوری می‌خواهد، قبول داریم. من هم همان جا به دکتر ملکی گفتم این ها هر چه از شما خواستند، شما اعتراف کنید چون مهم نیست که شما در تلویزیون چه می گویید. مهم این است که در این سال ها همه مردم شما را شناخته اند. هر چه این ها خواستند اعتراف کنید و بیایید بیرون.

مصاحبه همسر دکتر ملکی با رادیو فردا: این‌ها نمی‌خواهند ما بدانیم

۱۳۸۸/۰۶/۱۷
رادیوفردا دکتر محمد مَلکی ۷۶ ساله، متولد روستای شمیران و دانش‌آموخته در دارالفنون، و دارای مدرک دکترای بهداشت ِ صنایع ِ غذائی از دانشگاه تهران است که پس از انقلاب به ریاست همین دانشگاه منصوب شد. اغلب بیماری‌های بسیار جدی که دکتر ملکی به آنها دچار است حاصل دو دوره به زندان افتادنش، پیش از این دوره حاضر است. فهرست بیماری‌ها و مداوایش، سیاهه‌ای بلندبالاست.دکتر محمد مَلکی، سالخورده، همسر، چهار فرزند و پنج نوه دارد و ششمی نیز در راه است.
قدسی میرمعز، همسر دکتر ملکی، در گفت‌وگویی با رادیوفردا از نگرانی‌های خود، وضعیت همسرش، و دلتنگی‌های نوه‌هایشان، به‌ویژه پرهام و پارسا برای «بابابزرگ» می‌گوید:
قدسی میرمعز: دکتر کلاً بچه‌دوست بود و بچه‌ها هم خیلی دوستش داشتند. از سروکله‌اش بالا می‌رفتند. رابطه پدربزرگ و نوه... از وقتی که دکتر را بردند، الان همه‌شان متاثرند. آنها از آن طرف زنگ می‌زنند، اینها هم که اینجا هستند، هی بابا ناصر... اسم شناسنامه‌ای دکتر محمد است، ولی توی خانواده ناصر صدایش می‌کردند. بابا ناصر کی می‌آید، بابا ناصر کی می‌آید؟
وضعیت فعلی دکتر ملکی چگونه است؟
الان در زندان [اوین، بند] ۲۰۹ محبوس‌اند. انفرادی، تنها.
شما با همسرتان تماس داشتید، ملاقات کردید؟
ما نمی‌دانیم اصلاً چه شده. امروز آقای دکتر مولایی که وکیل‌شان هستند و تلاش کردند، یک نامه‌ای گرفته بودند برای ملاقات. روز قبل من با آقای دکتر مولایی مراجعه کردیم به اوین. بعد از معطلی زیاد نامه را دادند، گفتند ما اسم را دادیم شما فردا بیایید ملاقات. امروز آقای دکتر مولایی دادگاه داشتند من با پسر بزرگم مراجعه کردم. از ساعت هشت و نیم تا ۱۱ و ربع ما آنجا توی محوطه بودیم برای سالنی که ۲۰۹ ملاقات هست. در نهایت آن آقایی که پشت آن شیشه بود نامه را گرفت و گفت این ممنوع‌الملاقات است. گفتم آقا چرا؟ خودتان نامه دادید. دادستانی نامه داده و این قاضی‌اش نامه را داده. نامه را هم دورش چسب می‌زنند که کسی نتواند کاری کند. خلاصه نیم‌ساعتی ما را نگه داشتند، هی بالا تلفن زد، پائین تلفن زد و گفتند نه، ایشان ممنوع‌الملاقات است. من روی سابقه‌ای که داشتم، اوین را آن وضعیتی که دکتر داشت، احساس می‌کنم که دکتر حالش خیلی خطرناک و وخیم است. خود دکتر تقریباً ده روز پیش زنگ زدند، آن هم با اصرار آقای دکتر مولایی، یک صحبتی کردند. پای تلفن گفتند که من این مشکل پروستاتم و سوزش ادرار و ناراحتی‌ام زیاد است، شما یک اقدامی بکنید. شرایط تزریق آمپول امکان‌پذیر نیست. باید آرامش داشته باشد. داروها را هم می‌دانید که به خود مریض نمی‌دهند که پیشش باشد که بخورد. خود بهداری یا آن مسئولان می‌آورند دارو را می‌دهند. من نمی‌دانم مثل زندان سال ۸۰ باز داروی خودش را می‌دهند یا مثل آن موقع داروهای روان‌گردان می‌دهند، که ممکن است برایش بیشتر مضر باشد. آمپول هم که آنجا امکان تزریق اصلاً نیست. ما کاملاً در بی‌خبری هستیم و این ملاقات ندادن امروز برای من که همسرش هستم و می‌شناسمش این نشانه آن است که وضع ایشان خیلی وخیم است. چون آدمی که با این توصیفی که من کردم، بیمار است، توی زندان انفرادی تنهاست. نمی‌دانم که دسترسی به دستشویی و حمام دارد یا نه، تغدیه ماه رمضان که افطار و سحر است و ایشان نیاز دارد که آب زیاد مصرف کند، نمی‌دانیم تغذیه‌اش چطور است. داروها را درست به او می‌دهند یا نه. سه این که اگر ایشان به حال کما بیافتد، حالش بد بشود، بیهوش شود، چه کسی می‌فهمد. چون آن روزی هم که زنگ زدند، حال‌شان خوب نبود. می‌گفتند نه نگران نباش ولی من این مشکل را دارم. صدای‌شان هم لرزش داشت.
خانم میرمعز، اتهام و جرم دکتر ملکی چه بوده؟
ما نمی‌دانیم اصلاً چرا ایشان را گرفتند. این یک مسئله مهمی است وقتی...
هیچ دلیلی ارائه نکردند؟ ...
وقتی وکیل‌شان آقای دکتر مولایی مراجعه کردند، گفتند اقدام علیه امنیت ملی. ایشان اولاً رای ندادند. به قول معروف جزء تحریمی‌ها بودند و گفتند من رای نمی‌دهم. به این چهار نفر رای نمی‌دهم. بعد هم از سیزدهم چهاردهم خرداد ایشان توی خانه بستری کامل بودند. یعنی گاهی اوقات پسرم ایشان را می‌برد دکتر. یا یکی از دوستان، ایشان را با پرونده پزشکی می‌برد هلال احمر و آنها وضعیت ایشان را می‌دیدند و پرونده را مطالعه می‌کردند و آمپول را می‌دادند. یعنی غیر از این اصلاً از خانه بیرون نمی‌توانست برود. حالا من نفهیدم که چطوری می‌توانست دخالت علیه امنیت ملی کند.
خانم میرمعز، همسرتان به حزب یا گروهی وابستگی یا شاید حتی تعلق خاطری داشتند؟
من از سال ۴۰ که با ایشان زندگی را شروع کردم، همیشه از نظر جناحی و حزبی و گروه مستقل بود. به هیچ گروه و دسته‌ای وابسته نبود. اما هر گروهی، هر کسی آزاری می‌دید و حقی ازش زایل می شد، البته ایشان با نامه و سخنرانی دفاع می کرد که ظلم شده و نباید ظلم شود.
حالا نگرانی‌های شما و خانواده چیست؟
الان همه خانواده نگران این هستند که ایشان زنده است یا نه. چون با توجه به مسائلی که این مدت ما از زندان ۲۰۹ شنیدیم، با توجه به مسائلی که ایشان گذرانده، در سال‌های قبل با این زندان و وزارت اطلاعات و چه و چه و این شرایط و ملاقات ندادن امروز که دیروز که مراجعه کردیم گفتند فردا بیایید... نامه از دادستانی انقلاب بوده و به قول معروف پاکت سر به مهر دادیم و اینها به ما اجازه ملاقات ندادند. این نشان‌دهنده چیزی نمی‌تواند باشد جز این که حال ایشان وخیم است و اینها نمی‌خواهند ما بدانیم.
تصمیم دارید چه کنید؟
دسترسی به هیچ چیز نداریم. الان به‌خصوص شرایط خاصی است که هر کسی برای خودش رئیس است. وقتی که این ماموران آمدند ببرند ایشان را از خانه، همچنین توی دادستانی وقتی داشتند تفهیم اتهام می‌کردند، ایشان این جمله را گفت که من از شما خیلی متشکرم که مرا می‌برید و من در خانه در بستر نمی‌میرم. من زیر دست شماها می‌میرم. پیش این جوان‌ها سربلند و با آبرو هستم، که این جوان‌ها دارند تلاش می‌کنند، من در بستر رخت‌خواب نمیرم. این برای من افتخار است. ما هم به رضای خدا راضی هستیم، اگر خدا واقعاً این طوری می‌خواهد، قبول داریم. ولی اگر هر مشکلی، هر خطری برای دکتر ملکی پیش بیاید، مسئول نظام جمهوری اسلامی و دادستان انقلاب و اوین و آن بالاترها و پائین‌ترها هستند. چون ایشان اگر همیشه جرمش این بود که با قلمش دفاع از آزادی و عدالت و حق‌جویی می‌کرده، همیشه هم همین خواهد بود. این دفعه دیگر کاری نداشت. توی رخت‌خواب خوابیده بود. شما برای خودتان ترسیم کنید که یک پیرمرد ۷۶ ساله در بستر بیماری خوابیده و دو جوان زیر بغلش را می‌گیرند ببرند توی ماشین، ببرند زندان. از جوان‌هایی که آمده بودند خانه ما را زیر و رو کردند و گشتند و... شکنجه به قول اینها نیست. بله شکنجه نیست. ولی این آزار است، این اذیت است. یک پیرمرد را از بستر بیماری ببرید، وسائل زندگی‌اش را به هم بریزید، حالا هم که این طوری ملاقات ندهند. من نمی‌دانم اصلاًٌ دکتر ملکی در چه وضعیتی است. یعنی این وضعیت خطرناک برای همه ما نگران‌کننده است.

فراخوان عفو بین المللی برای آزادی دکتر ملکی

دوشنبه، ۱۶ شهريور، ۱۳۸۸ دکتر محمد ملکی، دانشگاهی ۷۶ ساله و رئیس سابق دانشگاه تهران، بازداشت شده است. او که یک صاحب نظر مستقل است، سال هاست که از سیاست های دولت های پی در پی انتقاد کرده است. گویا او به خاطر انتقاد از نحوه برگزاری انتخابات اخیر ریاست جمهوری بازداشت شده و به همین دلیل یک زندانی وجدانی است. پنج مامور وزارت اطلاعات دکتر محمد ملکی را در تاریخ ۲۲ آگوست در منزلش دستگیر کردند. آنها خانه را مورد تجسس قرار دادند و لوازم شخصی او از جمله یک کامپیوتر، یک تلفن همراه، دفترهای یادداشت و حداقل ٨۰ کتاب را ضبط کردند. این ماموران از تجسس فیلمبرداری و در پایان آن دکتر محمد ملکی را بازداشت کردند. بنا به گزارش ها، او را به بند ۲۰۹ زندان اوین در تهران برده اند که در اختیار وزارت اطلاعات است. دکتر محمد ملکی در زمان بازداشت در سلامت به سر نمی برد و گویا در پی یک بیماری جدی رو به بهبود می رفت ولی در اثر درد شدید در پاهایش قادر نبود بدون کمک راه برود. در عین حال او از سرطان پروستات، ضربان نامنظم قلب و دیابت رنج می برد. در زمان دستگیری به او اجازه داده شد داروهایش را به همراه خود ببرد، اما نگرانی از این است که او نتواند از مراقبت کافی پزشکی در زندان برخوردار باشد. مقامات ایرانی مرتب از ارائه مراقبت پزشکی، شامل دارو، یا تاخیر در ارائه آن به بازداشتیان به عنوان عامل فشار استفاده می کنند. قدسی میرمعز، همسر دکتر محمد ملکی، با نگرانی از سلامتی او، از وی خواسته که کاملا با مسئولان امنیتی همکاری و در صورت تمایل مسئولان وزارت اطلاعات در «گفتگو»ی تلویزیونی شرکت کند. در پی دستگیری های وسیع اخیر «اعترافاتی» که به این ترتیب اخذ می شود به کرات پخش شده است. دکتر محمد ملکی به هیچ حزب سیاسی وابسته نیست و گفته می شود که در انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد در ایران رای نداده است. او از نحوه برگزاری انتخابات انتقاد کرده اما علنا در باره هیچ یک از چهار نامزد انتخاباتی اظهار نظری نکرده است. لطفا فورا نامه هایی به فارسی، عربی، انگلیسی یا به زبان خودتان بفرستید و: • بگویید که دکتر محمد ملکی به خاطر انتقاد از نحوه برگزاری انتخابات اخیر ریاست جمهوری بازداشت شده و، در صورتی که چنین است، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط او شوید؛• خواستار محافظت او از شکنجه و اذیت و آزارهای دیگر در طی بازداشت شوید؛ • از مقامات بخواهید به او اجازه دسترسی فوری او به وکیل، خانواده و مراقبت های پزشکی ضروری بدهند. نامه ها را پیش از۱۴ اکتبر ۲۰۰۹ به مقامات زیر بفرستید: رهبر جمهوری اسلامی ایران آیت الله سید علی خامنه ای دفتر مقام رهبریخیابان جمهوری اسلامی، خیابان شهید کشور دوست، تهران، جمهوری اسلامی ایرانپست الکترونیکی: از طریق تارنما: http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=letter عنوان: جناب آقای رئیس قوه قضاییه آیت الله صادق لاریجانی حوزه ریاست قوه قضاییه خیابان پاستور، خیابان ولی عصر، پایین تر از سه راه جمهوری، تهران کد پستی ۱٣۱۶٨۱۴۷٣۷، جمهوری اسلامی ایرانپست الکترونیکی: larijani@dadgostary-tehran.ir (در قسمت موضوع بنویسید: خدمت آیت الله لاریجانی)از طریق تارنمای http://www.dadiran.ir/tabid/٨۱/Default.aspxدر چهارگوش اول نام خودتان، در چهارگوش دوم نام خانوادگی تان و در چهارگوش سوم نشانی پست الکترونیکی خودتان را بنویسید. در چهارگوش بزرگ درخواست خودتان را وارد کنید. عنوان: عالی جناب آقای رونوشت برای:رئیس مجلسجناب آقای علی لاریجانی مجلس شورای اسلامی میدان بهارستانتهران، جمهوری اسلامی ایرانفکس:۶۴۰٨ ٣٣۵۵ ۲۱ ۹٨+ و رونوشت هایی برای نمایندگان دیپلماتیک ایران در کشور خودتان بفرستید. در صورتی که بخواهید پس از تاریخ بالا نامه بفرستید، از دفتر عفو بین الملل بخش خودتان سوال کنید.
اطلاعات بیشتر دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران در پی انقلاب سال ۱۹۷۹ بود و پیش از این نیز چندین بار به خاطر به کارگیری مسالمت آمیز حق آزادی بیان خود بازداشت شده است. پیش از انقلاب، او به خاطر ابراز مخالفت با شاه ایران و سپس بین سالهای ۱۹٨۲ و ۱۹٨۷ نیز زندانی شده است. در پی آن، او به مدت حداقل چند سال از ایران ممنوع الخروج شد. وی در سال ۲۰۰۲ به مدت کوتاهی بازداشت شد. از روز ۱٣ ژوئن که پیروزی رئیس جمهور احمدی نژاد در انتخابات روز پیش از آن اعلام شد، صدهاهزار نفر از ایرانیان در تظاهرات توده ای و عموما مسالمت آمیز شرکت و با ننیجه انتخابات مخالفت کردند. مقامات ایرانی به سرعت محدودیت های شدیدی بر آزادی بیان، تشکل و تجمع برقرار کردند و سیستم های مخابراتی و اینترنت به شدت مختل شد. نشریات ایرانی از انتشار اطلاعات در باره ناآرامی سراسری منع شدند و روزنامه نگاران خارجی از حضور در خیابان ها ممنوع شدند، ویزای آنها تمدید نشد و برخی از خبرنگاران خارجی دستگیر یا از کشور اخراج گردیدند. در واکنش به اعتراض های توده ای، نیروهای امنیتی، به ویژه نیروی شبه نظامی بسیج، در سطحی گسترده مورد استفاده قرار گرفتند و حداقل ۴۰۰۰ نفر را در طی سه ـ چهار هفته بعد از انتخابات ۱۲ ژوئن دستگیر کردند. این عده شامل شخصیت های برجسته سیاسی نزدیک به یکی از دو نامزد ریاست جمهوری میر حسین موسوی یا مهدی کروبی یا رئیس جمهور سابق خاتمی که از مبارزه انتخاباتی میرحسین موسوی حمایت کرد، هستند. برخی از مدافعان حقوق بشر و روزنامه نگاران نیز بازداشت شده اند. آنها از داشتن وکیل محروم بوده اند، اما عموما با خانواده هایشان ملاقات کرده اند.نیروهای امنیتی از زور مفرط و مهلک علیه تظاهرکنندگان استفاده کرده اند که به کشته شدن ده ها نفر و زخمی شدن صدها نفر دیگر منجر شده است. برخی نیز بعدا در اثر جراحت ها درگذشته اند. عده ای نیز در اثر شکنجه و اذیت و آزارهای دیگر در زندان کشته یا زخمی شده اند. محاکمه های دسته جمعی صدها نفر که از ۴ آگوست ۲۰۰۹ شروع شده، مثل آخرین محاکمه ای که در روز ۲۵ آگوست برگزار شد، به شدت ناعادلانه بوده است. از بازداشتیان در حال «اعتراف» به اتهامات مبهمی که غالبا جرائم مشخص کیفری نیستند، فیلم گرفته اند. دادگاه این «اعترافات» را، که آشکارا زیر فشار کسب شده، پذیرفته است. از برخی از اشخاص تحت محاکمه در حال «اعترافات» مشابهی فیلم گرفته شده که حتا پیش از انجام محاکمه از تلویزیون پخش شده است. برخی از افراد تحت محاکمه ممکن است با مجازات مرگ روبرو شوند. مقامات ایرانی انجام شکنجه یا اذیت و آزارهای دیگر علیه برخی از بازداشتیان ِ پیرو اعتراض های پس از انتخابات و وقوع تعدی ها در حداقل یک بازداشتگاه یعنی کهریزک در خارج از تهران را تایید کرده اند. مقام رهبری آیت الله علی خامنه ای در روز ۲۹ ژوئیه دستور تعطیلی این مرکز را صادر کرد و رئیس و سه تن از مامورانِی که گمان می رود در بازداشتگاه کهریزک کار می کردند، بنا به گزارش ها از خدمت برکنار و احتمالا بازداشت شده اند. در روز ۱۵ آگوست، پرویز سروری، رئیس کمیسیون ویژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات، به خبرگزاری کار ایران گفت که ۱۲ نفر از پرسنل نیروی انتظامی و یک قاضی که در انتقال بازداشتیان به کهریزک شرکت داشته اند به خاطر نقش خود دستگیر و محاکمه خواهند شد، «زیرا این بازداشتگاه مخصوص مجرمان مواد مخدر بوده است.» عفو بین الملل گزارش هایی دریافت کرده که با بیانیه مهدی کروبی، یکی از چهار نامزد ریاست جمهوری در انتخابات ۱۲ ژوئن مطابقت دارد. او شکایت کرده که نیروهای امنیتی بازداشتیان مرد و زن را مورد شکنجه و از جمله تجاوز قرار داده اند. ادعاهای او را ابتدا فرهاد تجری، یکی از اعضای کمیسیون ویژه مجلس، مورد تکذیب قرار داد، اما یکی از اعضای کمیسیون ویژه که نخواست نامش فاش شود، در روز ۲۶ آگوست به تارنمای پارلمان نیوز گفت: « به برخی از بازداشت‌شدگان حوادث بعد از انتخابات متاسفانه به وسیله باتوم و شیشه نوشابه تجاوز شده و این امر برای برای کمیته ویژه محرز شده است.» فراخوان اقدام فوری: MDE ۱٣/۰۹۴/۲۰۰۹ ۲٣٣/۰۹تاریخ صدور: ۲ سپتامبر ۲۰۰۹

همسر دکتر ملکی از وخامت حال او در زندان خبر داد

رادیو دویچه وله 07.09.2009 همسر دکتر محمد ملکی،‌رئيس پیشین دانشگاه تهران، از وخامت حال ایشان در زندان خبر داده است. در عین حال عفو بین‌الملل خواستار اقدام فوری برای آزادی دکتر محمد ملکی شده است. سازمان عفو بین‌الملل با بیان دستگیری دکتر محمد ملکی، از او به عنوان صاحب‌نظری مستقل نام برده که بارها از عملکرد دولت‌ها پیایی انتقاد کرده و این بار نیز به دلیل انتقادش از روند برگزاری انتخابات دستگیر شده است. عفو بین‌الملل از دکتر ملکی به عنوان زندانی سیاسی‌ای یاد می‌کند که به خشونت دست نزده است. در بیانیه‌ی این سازمان حقوق بشری آمده است، دکتر محمد ملکی به هیچ حزب سیاسی وابستگی ندارد. او در انتخابات پرحادثه‌ی ریاست جمهوری ایران شرکت نکرد و با وجود انتقاد از روند برگزاری انتخابات، از هیچ کدام از کاندیداها به طور علنی حمایت نکرده است. دکتر محمد ملکی، رئيس پیشین دانشگاه تهران، در ۳۱ مردادماه، توسط ۵ تن از مأموران وزارت اطلاعات در خانه‌اش در تهران دستگیر شد. مأموران ضمن بازرسی، به فیلم‌برداری خانه پرداختند و نزدیک به ۸۰ جلد کتاب، دست‌نوشته‌ها، تلفن همراه، کامپیوتر و لپ‌تاپ وی را با خود بردند. عفو بین‌‌الملل در ادامه می‌نویسد، بر اساس گزارش‌های موجود، ملکی را به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کرده‌اند که در کنترل وزارت اطلاعات است. عفو بین‌الملل به وضعیت بد جسمانی دکتر محمد ملکی به هنگام دستگیری اشاره کرده و می‌افزاید، وی به دلیل درد شدید پاها نمی‌توانست بدون کمک راه برود. دکتر ملکی همچنین به سرطان پروستات، بی‌نظمی ضربان قلب و دیابت مبتلا است. این سازمان در بیانیه‌ی خود می‌نویسد، به هنگام دستگیری به محمد ملکی اجازه داده‌اند داروهایش را به همراه ببرد، اما ابراز نگرانی می‌کند که او در زندان از درمان کافی دارویی بهره‌مند نشود. عفو بین‌‌الملل به این مسئله اشاره می‌کند که در ایران از تأمین غیرکافی یا دیرهنگام دارویی و عدم مراقبت‌های صحیح درمانی به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر زندانی استفاده می‌کنند. همسر دکتر ملکی: حال ایشان وخیم است همسر دکتر ملکی، ‌قدسی میرمعز، در گفت‌وگو با دویچه‌وله تصریح کرد که دکتر ملکی در یک تماس کوتاه تلفنی در روز چهارشنبه، ۱۱ شهریور، از سوزش ادرار و وخامت وضعیت جسمانی خود خبر داده و تأکید کرده که باید هر چه زودتر تحت درمان قرار بگیرد. قدسی میرمغز گفت: «چهارشنبه، ۱۱ شهریور، دکتر به من تلفن کرد، گفت من سوزش ادرار و ناراحتی پروستات دارم و شما اقدام کنید. من پرسیدم داروها را دارید که خودتان بخورید؟ گفت، داروها را به من نمی‌دهند، می‌آورند تا من بخورم. من نمی‌دانم آیا واقعا داروهای خودش را می‌دهند یا داروهایی دیگر در اختیارش می‌گذارند. چون در سال ۸۰ که ایشان در زندان بود، داروهای دیگری به ایشان می‌دادند، روان‌گردان ‌و چیزهایی که خودشان تجویز می‌کردند که ایشان حالش خیلی وخیم شد و ۲۲ روز در بیمارستان بستری بودند». قدسی میرمعز تصریح می‌کند که دکتر ملکی باید هر ۲۸ روز یک بار آمپولی تزریقی دریافت کند. وی می‌گوید، این آمپول باید در شرایطی به بیمار تزریق شود که وی از آرامش و خدمات لازم برخوردار است، در حالی که بند ۲۰۹ از این شرایط برخوردار نیست. وی خاطرنشان می‌سازد که پس از اطلاع از وخامت حال دکتر ملکی، با دکتر مولایی، وکیل ایشان، تماس گرفته و وکیل هم توانسته با پیگیری خود نامه‌ای از دادستانی برای انجام ملاقات کسب کند. با وجود این، مراجعه‌ی خانواده در روزها‌ی یکشنبه و دوشنبه، ۱۵ و ۱۶ شهریورماه، به زندان بی‌نتیجه مانده و مسئولان زندان گفته‌اند که دکتر ملکی ممنوع‌الملاقات است. ممنوع‌الملاقات بودن محمد ملکی به رغم نامه‌ی دادستانی، موجب نگرانی همسر وی شده است. قدسی میرمعز می‌گوید: «طبق روال و سابقه‌ی رفتار اینها، وقتی زندانی حالش بد باشد و مشکل داشته باشد، اجازه‌ی ملاقات به خانواده نمی‌دهند و با این شرایط که دکتر ۱۱ شهریور به ما تلفن زدند، من نگران این مسئله هستم که ایشان حتما مشکل خاصی دارند که اینها اجازه‌ ندادند ما ملاقاتش کنیم، و گرنه خود دادستان و قاضی پرونده نامه نوشته و اجازه‌ی ملاقات داده است. دیروز که ما رفتیم، گفتند، فردا حتما بیا. امروز که من مراجعه کردم، بعد از ۲ تا سه ساعت به من گفتند، ایشان ممنوع‌الملاقات است». نویسنده: فریبا والیات تحریریه: بابک بهمنش

مصاحبه رادیو فردا با همسر دکتر ملکی: درمانده شده‌ام، نمی‌دانم دکتر زنده است یا نه

۱۳۸۸/۰۶/۱۱
با گذشت بیش از ده روز از بازداشت محمد ملکی، رئیس سابق دانشگاه تهران، خانواده وی هنوز موفق به تماس با او نشده‌اند. با توجه به بیماری آقای ملکی همسر و فرزندان وی نگران جان او هستند. دکتر محمد ملکی از فعالان سیاسی منتقد حکومت است، و اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ بود. رادیوفردا در گفت‌وگویی با قدسی میرمعز، همسر دکتر ملکی، از آخرین خبرهایی که ایشان از وضعیت همسر خود دارد پرسیده است. قدسی میرمعز: اکنون ۱۰ روز است که او را برده‌اند. يک روز بعد از بازداشت آقای دکتر ملکی، آقای دکتر مولايی، وکيل ايشان، در دادستانی انقلاب شعبه ۲ او را ديده و او ورقه وکالت را مجدداً امضا کرده است، ولی بعد از آن ديگر هيچ خبری نداريم.
خانم ملکی! اطلاع داريد همسرتان به چه اتهامی بازداشت شده است؟
قدسی میرمعز: گفته‌اند اتهام او اقدام عليه امنيت ملی و شرکت در اغتشاشات است. دکتر ملکی به اين اتهامات اعتراض کرده، چون او اصلا رأی نداد و حدود سه ماه بود که در رخت‌خواب بستری بود.
شما بعد از بازداشت، با آقای دکتر ملکی ملاقات داشته‌ايد؟
قدسی میرمعز: نه ايشان را ديده‌ام و نه تلفن زده است و هيچ خبری ندارم. با توجه به اين که گفته‌اند دو ماه بازداشت موقت در بند ۲۰۹ زندان اوين است و می‌دانيم که شرايط ۲۰۹ چگونه است، اگر خدايی نکرده بلايی سر دکتر بيايد اصلاً در سلول انفرادی کسی نمی‌فهمد.
آقای مولايی بعد از اولين ديدار با آقای دکتر، آيا باز هم تماسی با موکل خود داشته است؟
قدسی میرمعز: نه، البته آقای مولايی به من گفت که روزهای چهارشنبه آقای حداد هست و برو دادستانی. من به دادستانی انقلاب مراجعه کردم، آخر سر گفتند آقای حداد و آقای عقيلی، رئيس دفتر او، مرخصی هستند و چون دکتر ملکی وکيل دارد به شما اجازه نمی‌دهند با او ملاقات کنيد يا تماسی داشته باشيد.دکتر ملکی بايد هر ۲۸ روز يک بار يک آمپول خاص برای بيماری سرطان پروستاتش تزريق کند. پنج‌شنبه گذشته نوبت تزريق بود و امکان تزريق اين آمپول در زندان نيست، چون اين دارو بسيار حساس است و هنگام تزريق بيمار بايد در آرامش کامل باشد و اين مسئله در زندان ممکن نيست. از وزارت اطلاعات تلفن زدند که آمپول دکتر را بياوريد اينجا ما خودمان تزريق می‌کنيم، به آنها گفتم شما امکان ندارد بتوانيد با اين شرايط آمپول را تزريق کنيد. داروها را که به دست دکتر نمی‌دهند و ما نگران هستيم که داروها را به‌موقع به دکتر ندهند و وضعيت جسمی او به‌شدت در معرض خطر است.
آقای مولايی تلاش کرده دکتر را ببيند و موفق نشده است؟
قدسی میرمعز: بله، آقای مولايی همان روز چهارشنبه که من به دادستانی انقلاب رفتم، اقدام کرد و قرار است دوباره مسئله را پي‌گيری کند تا ببيند نتيجه چه خواهد شد.
در نظر داريد چه اقداماتی انجام دهيد؟
قدسی میرمعز: حقيقت اين است که من نمی‌توانم کاری انجام دهم. دفعه‌های قبل من بارها به زندان اوين و دادستانی انقلاب مراجعه می‌کردم و آنها به من جواب می‌دادند. اما اين بار نمی‌دانم اصلاً کجا بايد مراجعه کنم. کسانی که آمدند و دکتر را بازداشت کردند، گفتند از سوی وزارت اطلاعات هستند و دکتر را پيش آقای حداد می‌برند. آقای حداد مرا خوب می‌شناسد، چون سال ۸۰ با اين‌ها درگير بوديم و دکتر در سال ۶۰ در زندان اوين بود، اما وقتی مراجعه کردم گفتند او مرخصی است. آقای مولايی هم تلاش خود را می‌کند، ولی من نمی دانم اصلاٌ به کجا مراجعه کنم. واقعاٌ درمانده شده‌ام و نمی‌دانم دکتر زنده است يا نه.

مصاحبه روز با خانواده زندانیان سیاسی

بی خبری از عبدالله مومنی و محمد ملکی از 28 روز پیش تاکنون هیچ خبری از عبدالله مومنی نیست و خانواده این فعال دانشجویی سرشناس به شدت نگران هستند. خانم فاطمه آدینه وند، همسر عبدالله مومنی با تاکید بر اینکه "این بی اطلاعی به شدت آزاردهنده است" به روز گفت: بعد از ملاقاتی که با عبدالله داشتیم هیچ خبری از او نداریم و با توجه به وضع جسمی و روحی بسیار بدی که ایشان در ملاقات داشتند به شدت نگران هستیم.وی افزود: نمیدانیم عبدالله زنده است یا بلایی سر او آورده اند و کجا است و در چه شرایطی به سر می برد.خانم ادینه وند که برای پیگیری وضعیت همسرش به دادگاه انقلاب و زندان اوین مراجعه کرده، افزود: ما را به دادگاه انقلاب راه نمی دهند؛ دیروز هم که به زندان اوین رفتم گفتند بروید خانه زنگ میزنیم بیایید برای ملاقات. ما برگشتیم اما هیچ خبری نشد.وی با یادآوری اینکه آخرین ملاقاتی که با همسرش داشته بر نگرانی او افزوده، می گوید: هر اتفاقی برای عبدالله بیفتد مسولیت آن با مسولان دستگاه قضایی است. من واقعا می ترسم بلایی سر او آورده باشند که حتی تماس تلفنی هم نمیگیرد و در بی خبری مطلق هستیم.خانواده محمد ملکی نیز به شدت نگران وضعیت سلامتی او هستند و از روز بازداشت تا کنون هیچ خبری از آقای ملکی ندارند. عمار ملکی، پسر دکتر ملکی در گفتگو با روز ضمن ابراز نگرانی شدید از وضعیت پدرش گفت: روز چهارشنبه مادرم برای پی گیری پرونده پدرم به دادگاه انقلاب مراجعه کرده اما گفته اند که قاضی در مرخصی است و بعد تاکید کرده اند که به شما هیچ جوابی نمی دهیم و وکیل ایشان برای پی گیری بیاید.وی افزود: پدرم از روز بازداشت تاکنون تماس تلفنی نداشته و ما هیچ خبری از وضعیت ایشان نداریم و فقط میدانیم که در بند 209 زندان اوین و در سلول انفرادی است.به گفته عمار ملکی، اتهام دکتر ملکی اقدام علیه امنیت ملی از طریق تحریک به شرکت در اغتشاشات است. پسر آقای ملکی این اتهام را مضحک می خواند و می گوید: پدر من به خاطر بیماری پروستات و وضعیت جسمی ای که داشت شامل این اتهام نمی شود؛ این اتهامی مضحک است. از سوی دیگر پدر من انتخابات را تحریم کرده بود و هیچ فعالیتی در انتخابات نداشت.وی تاکید می کند: به نظر می رسد خود آقایان هم یک نوع سردر گمی دارند و مشخص نیست با توجه به شرایط جسمی پدرم، به چه دلیلی ایشان را بازداشت کرده اند.عمار ملکی با ابراز نگرانی از وضعیت جسمی پدرش گفت: روز پنج شنبه باید آمپولی به پدرم تزریق می شد که به علت بیماری پروستات ایشان هر 28 روز یکبار تزریق می شود. از وزارت اطلاعات با مادرم تماس گرفته و آمپول را خواسته اند اما پزشک پدرم مخالفت کرده و گفته که تزریق این آمپول، ضعف شدید جسمانی به دنبال دارد و در شرایط زندان به صلاح نیست که تزریق شود.وی با بیان اینکه روند درمان آقای ملکی مختل شده، می گوید: ما نگران هستیم که آیا داروها را به پدرم می دهند یا نه. ملاقات با احمد زیدآبادی خانواده احمد زیدآبادی، روز گذشته در سالروز تولد این روزنامه نگار سرشناس ایرانی با او ملاقات کردند. مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی وضعیت روحی همسرش را خوب توصیف کرد و به روز گفت: هنوز بازجویی احمد تمام نشده و در بند 240 زندان اوین نگهداری می شود.وی افزود: آقای زیدآبادی به شدت مضطرب بود و یک حالت نگرانی خاصی داشت و می گفت که نگرانم چه خواهد شد و نمی توان اوضاع را تحلیل کرد.به گفته خانم محمدی، احمد زیدآبادی از سخنان اخیر آیت الله خامنه ای خبر داشت. خانم محمدی گفت: احمد می گفت که میداند یک نفر از کیهان قرار است جایگزین آقای دعایی در روزنامه اطلاعات شود اما او هیچ خبر دیگری نداشت و من به او خبر تغییر پست مرتضوی را دادم که خیلی خوشحال شد. همسر زیدآبادی افزود: از احمد پرسیدم که تو چرا در دادگاه حرف نزدی و او گفت که به هر صورت همه باید از گذشته خود اظهار ندامت کنند و ما هم باید بیاییم و مثل بقیه بچه ها در دادگاه حرف بزنیم.به گفته خانم محمدی، در این زمینه تمام گفته های آقای زیدآبادی با تاکید بر کلمه "باید" بوده است.او با بیان اینکه "من به احمد گفتم که مردم این دادگاه ها را قبول ندارند" تاکید کرد: وکیل احمد هنوز پرونده او را ندیده و وکالتنامه را برای امضا به احمد نداده اند اما می گفت که در دادگاه یک نفر به او گفته که وکالت او را می پذیرد که من اعتراض کردم و گفتم تو خودت وکیل داری و نباید وکیل تسخیری را بپذیری اما احمد گفت چاره ای نیست.به گفته خانم محمدی، رنگ چهره زیدآبادی به شدت زرد بوده و او در این مورد گفته است که شاید به این دلیل باشد که آفتاب نمی بینیم.همسر زیدآبادی افزود: احمد طوری راه می رفت که من به شدت نگران شدم و پرسیدم که چه اتفاقی افتاده که گفت مدام توی سلول هستم و راه نمی روم برای همین اینگونه شده ام. منبع: روزآنلاین

پیرمرد چشم ما بود*

مرتضي كاظميان mortezakazemian(at)yahoo.com دکتر محمد ملکی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی پرسابقه‌ی ایران، ده روزی است که در سن 76 سالگی بازداشت شده است. حتی تصور به حبس کشیدن پیرمرد آزاده، با پشتی خمیده و تنی رنجور و بیمار، سخت است. منتقد جسور که سری پردرد و زبانی تیز و بی‌تعارف دارد، البته چنان که خود در هنگام بازداشت گفته، خرسند است که در این روزهای سخت و غریب ایران، در کنج خانه نمی‌فرساید. اما آنها که او را به حبس برده‌اند، چگونه رضایت داده‌اند که یکی از تصاویر مجسم آزادگی و خداترسی و روشنفکری متعهد و مسئول را با وضع جسمی و شرایط خاصی که دارد، به بند کشند؟ این پرسش، از جنس همان سئوال‌های بی‌پاسخ غیرقابل فهم و کشف‌ناشدنی ایران امروز است. حکومت و نهادهای امنیتی و قضایی آن، حق دارند که از منظر مصالح نظام سیاسی از پاره‌ای دیدگاه‌های پیرمرد برآشوبند و نشر آنها را برنتابند. اما آیا چاره‌ی کار، در بازداشت یک‌باره‌ی منتقد سالخورده، و بی‌توجهی به حقوق اساسی شهروندی است؟ بدون هیچ احضاریه‌ای، محمد ملکی در صبح نخستین روز ماه رمضان خود را در برابر تیم عملیاتی می‌یابد که برای بازداشت و تفتیش خانه‌اش، به سراغ او رفته‌اند. منزلی که چند بار جست‌وجو شده است، بار دیگر مورد کاوش قرار می‌گیرد، و ده‌ها نسخه از کتاب‌هایی که با مجوز وزارت ارشاد چاپ شده‌اند، ضمیمه‌ی دیگر "اسناد" می‌شوند و همراه با نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب، به ناکجاآباد، منتقل می‌گردند. آیا امکان بازجویی از دکتر ملکی در منزل‌اش، یا حتی در محل نهادهای امنیتی وجود نداشت؟ پیرمرد حکایت ما، از جمله فعالان ملی ـ مذهبی بود که در بازداشت فله‌ای سال 1379 چند ماهی را در حبس و انفرادی به‌سر برد و بعدتر به قید وثیقه، آزاد شد. از نیمه‌ی سال 1380 تاکنون، او اگر قصد گریز از کشور یا هجرت داشت، چنین می‌کرد. چنان که برای معالجه و دیدار با فرزندش، دو سال پیش، سفری به کانادا داشت. مرد سالخورده اگر انگیزه‌ای برای زیستن در وطن نداشت، به میهن بازنمی‌گشت. پس نه شائبه‌ی فرار او مطرح بوده و نه بحث امحاء اسناد و مدارک جرم محتمل. او نیز از جمله‌ی افراد "آزاد" به قید وثیقه بود. چرا بازجویی و محاکمه ـ حتی غیرعلنی ـ نمی‌شود؟ انصاف می‌باید که عدم‌رعایت ترتیبات قانونی در برخورد با مخالفان و منتقدان، گاه غیرقابل هضم می‌نماید.دکتر ملکی ـ ظاهرا" ـ باید برای مدتی سکوت می‌کرده است. بسیار خوب! اما آیا چاره (تنها چاره) بازداشت این‌چنینی مرد بیمار است؟ هرگاه که در سال 79 ـ80 از شکاف در سلول انفرادی بازداشتگاه 59 مرد را می‌دیدم که با قامتی خمیده و موی پریشان و ریش بلند، در لباس زندانی و با چشم‌بند، دست در دست نگهبان برای بازجویی یا دستشویی، می‌رفت، بر خود می‌لرزیدم از آنچه بر ایران می‌رود. مام میهن سزاوار تحمل صدای کشیده شدن دمپایی یکی از آزادگانش بر زمین خود، نبود و نیست. بعد از چهار ماه که با مرد آزاده و چند تن دیگر از دوستان به سلول دربسته (جمعی) منتقل شدیم، در شب‌های کشدار سلول، از معاشرت و موانست‌اش با روحانیان ارشد نظام (همچون آیت‌الله مرتضی مطهری) پیش از پیروزی انقلاب می‌گفت. بدیهی است مقایسه‌ی وضع و موقعیت چهره‌های اصلی آن خاطرات، سال‌ها پس از تغییر نظام سیاسی، کاری بس سهمگین بود. محمد ملکی اما از ابتدای دهه‌ی 60 این اختلاف فاصله و موقعیت را بارها، و به‌ تمامی، چشیده است؛ چه در زندگی پشت دیوارهای اوین برای نیم دهه، و چه در مشکلات کاری و اقتصادی و معیشتی و احضارها و تهدیدهای گاه و بیگاه و بازداشت سال 80. و این اختلاف موقعیت فاحش، اگر هزار علت داشته باشد، یکی‌اش بی‌شک، "بینش انتقادی" ملکی است. دوست و همراه دکتر شریعتی، تبیین و تعریف او را از روشنفکر، خوب متبلور ساخته است. دکتر ملکی از آن دست روشنفکرانی است که کوشیده "حقیقت" را قربانی "مصلحت" نکند؛ و همین تلاش سترگ، برایش بس پرهزینه بوده است؛ هزینه‌هایی که تا امروز، و در هشتمین دهه از زندگانی‌اش، همچنان بر او تحمیل می‌شود. تحمل پیرمرد آزاده که چشم بینا و راوی صادق تاریخ سیاسی معاصر ایران است، البته برای تحریف‌گران حقیقت، کار آسانی نیست. چنین است که نه به سن او التفات می‌شود، و نه به سرطانش توجهی. مرد سالخورده خمیده‌پشت‌تر از همه‌ی عمر، بازداشت و روانه‌ی حبس می‌شود؛ چرا که او چشم ما بود؛ چشم ما و زبان بی‌باک ما. *توضیح: عنوان یادداشت برگرفته از مطلب مشهور زنده‌یاد جلال آل احمد، در یادکرد از پدر شعر نو، نیما یوشیج است.