یک هفته بی خبری از وضعیت دکتر محمد ملکی - خانواده ملکی
اتهام واهی و بیمارآزاری - عمار ملکی
دستان شما درندگان از جان دکتر محمّد ملکی کوتاه! - اسفندیار منفردزاده
شما با انتصاب رئیس جمهور دلخواه خودتان و درپی آن رسوائی باند مافیائی ـ اسلامی تان، به سرکوب گسترده و کشتارهائی دست زدید که به جای خنثی کردن خیزش های آزادی خواهانه زنان و جوانان ایران ـ برعکس، همه مردمان ایران و جهان را بیش از پیش از درنده خوئی خودتان و یاران تان آگاه کردید و با تجاوزهای جنسی گماشتگان تان به اسیران و با کشتارهای زیر شکنجه، توَهّم «رأفت اسلامی» را هم از مردمان ساده دل زدودید و مهم تر این که آگاهی جوانان امروز ـ کودکان دهه شصت ـ و داغ آزادی خواهان را نسبت به تجاوزات و کشتارهای دهه ی شصت تان و گورهای جمعی تان چون «خاوران» را تازه کردید. آیا یادتان هست؟ شعار محوری انقلاب پنجاه و هفت، آزادی بود. پیش از انقلاب، نسل ما به استثناء آزادی سیاسی، سایر آزادی های اجتماعی را داشت. ای جوانان! اگر نسل ما فریاد زد «آزادی»، بدانید که ما آزادی سیاسی را می خواستیم. یعنی آزادی مطبوعات و احزاب، آزادی تظاهرات مسالمت آمیز و تشکیل سندیکاها و اعتصابات تا مردمان ایران بتوانند بدون ایثار جان به قدرت و حکومت برسند و تعیین کننده کلیه امور آموزشی، اقتصادی، نظامی و ... کشور خود باشند. آزادی سیاسی یعنی برچیده شدن زندان های سیاسی، یعنی آزادی دگراندیشان، مقوله ای که به خاطر آن سال های سال است که همواره عاشقان آزادی و عدالت قربانی شده و می شوند. البته تا آزادی خواهان ما «آزادی دگراندیش خواه» نشوند، در بر همین پاشنه می چرخد. جای شگفتی ست که از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن هیچ کتاب یا مقاله ای در دفاع از حق آزادی دگراندیشان در دست نداریم. از این روست که دکتر محمّد ملکی در مخالفت با بستن دانشگاه ها در سال پنجاه و نه و اعتراض به سرکوب ها و جنایات شما در دهه شصت و با اعتراض به شما برای سرکوب دانشجویان درسال هشتاد و دو، سربلند سال ها زندان را تحمل کرده است و همچنان خواهان آزادی ست. آیا ایشان بایستی زندانی شوند چون هر چهار کاندیدای منتخب شمایان را به جرم اعمال شان در پست های ریاست سپاه پاسداران، نخست وزیر، ریاست مجلس و ریاست جمهوری ایران مستوجب محاکمه دانسته است؟ ـ آیا توان شرح شفاف «جرم سیاسی» را دارید؟ جرم سیاسی کار دولت مردان حاکم است نه مردم! زندان جای علی کردان، رضائی، توکلی، احمد خاتمی و احمدی نژاد هاست نه جای آزادگانی چون منصور اسانلو، ابراهیم مددی، بهروز جاوید تهرانی و محمّد ملکی! ای جلّاد ننگت باد!
جمعه، ششم شهریور ۲۰۰۹/۰٨/۲٨
یادداشتی از محمد محمدی اردهالی، عضو شورای فعالان ملی مذهبی
تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
"در خبرهای چند روز پیش، آمده بود که آقای عبدالباسط المقراحی، تروریست معروف واقعهی لاکربی که حدود بیست سال قبل، با منفجر کردن یک هواپیمای آمریکایی باعث قتل 270 نفر انسان و عزادار شدن حداقل 270 خانواده و خسارت مالی سنگین برای کشورهای غربی گردیده بود و علیرغم کارشکنیهای دولت لیبی و پس از محاکمات طولانی به حبس ابد محکوم شد، به علت ابتلا به بیماری سرطان پروستات آزاد شده و در اختیار کشور متبوع خود گذاشته شده تا آخر عمر را با خانوادهاش زندگی کند. با وجود سرزنش خانوادههای داغدار، این عمل به خاطر مسائل بشردوستانه انجام شد. اما در ایران آقای دکتر محمد ملکی را، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب که چند ماه است به علت بیماری سرطان پروستات در منزل بستری بوده و زیر نظر پزشکان در حال گذران زندگی است، با تنی بیمار به زندان منتقل میکنند. ایران، عدالت، انسانیت، حقوق بشر، اسلام، و جمهوری اسلامی به کجا میرود؟ کیست که باید جواب دهد؟ ما مردهگان که به ظاهر نفس میکشیم به کجا میرویم؟ یاد دارم در سال 80 در زندان 59 سپاه حدود 6 ماه با ایشان همبند بودم. خصوصاً چند هفته همسلولی بودیم. واقعاً یادم نیست ایشان در آن مدت بسیار سخت چه مدت در بیمارستان بستری بود. مجبور شدند چند عمل جراحی روی ایشان انجام دهند، و در آن چند هفته که در اتاق دربسته با ایشان بودم بیشتر شبها دچار مشکل تنفس میگردید. همبند دیگرمان آقای مرتضی کاظمیان بارها شب تا صبح با مالش پشت ایشان و تنفس دادن به ایشان مشکلاتشان را حل میکرد. حتا به یاد دارم شخصاً به قاضی حداد تذکر دادم که اگر میخواهند یک مرده روی دستشان نماند ایشان را آزاد کنند. اکنون که هشت سال از آن تاریخ میگذرد، و کهولت سن و سرطان پروستات هم به امراض قبلی ایشان افزوده شده، برای بار چندم دستگیرشان میکنند. کیست که باید داوری کند و چهگونه باید جواب بدهند؟ پشت این چهرهی نحیف، یک انسان واقعی زندگی میکرد. در مدتی که همسلولی بودیم، مسئولین زندان برای من و ایشان به خاطر امراضمان غذای بدون نمک تجویز کرده بودند. اما یکی از زندانبانان هم دچار دیابت بود. وقتی که ایشان متوجه این امر شد، از قرصهای خودش به ایشان هم میداد و به اینجانب میگفت ما دو نفر یک غذا بخوریم و سهم خود را به این زندانبان بدهیم تا غذای پرنمک زندان را نخورد. بارها این کار انجام گرفت و ایشان به این زندانبان روشهای ورزش مفید را برای بیماریاش میآموخت. امروز چه کسی به این انسان دردمند کمک میکند؟ این انسان به چه جرمی زندانی میشود؟ آیا ایشان فقط به دلیل این که انتقاد کرده باید زندانی شود؟ قتلی، جرمی، جنایتی، دزدیای، یا اختلاسی کرده؟ هرگز! فقط انتقاد کرده. پس باید با 77 سال سن به جرم انتقاد در زندان بماند. آیا این شیوه راه حل است؟ آیا این شیوه مشکلات مملکت را حل میکند؟ آیا مشکل اقتصاد، مشکل جوانان، مشکل اعتیاد، مشکل مسکن، مشکل بیکاری، مشکل فرار مغزها، مشکل انرژی اتمی، مشکل انتخابات، و هزاران مشکل دیگر حل میشود؟ پس ایشان و دیگران را در زندان نگه دارید و افتخار کنید که حکومت میکنید، آن هم از نوع اسلامی!
محمد محمدی اردهالی 5/6/88
بیانیه شورای فعالان ملی مذهبی
شصت سال مبارزه دربند - علي كلائي
جبهه ملی ايران خواستار آزادی محمد ملکی و کليه زندانيان سياسی ايران شد
گفت و گو با همسر دکتر محمد ملکی پیرامون دستگیری وی
دکتر محمد ملکی به بند 209 زندان اوین منتقل شد
مواضع دكتر ملكي پيرامون انتخابات اخير - من رأی می دهم اما...؟
نامه ی سرگشاده ی دكتر محمد ملكي به حضرت آیت الله خامنه ای
گزارش سایت روز درباره دستگیری دکتر ملکی و وضعیت دیگر بازداشتی ها
شعری از مهندس عمار ملکی برای پدرش
بی بی سی: بازداشت محمد ملکی، رئیس اسبق دانشگاه تهران
دکتر محمد ملکی هم بازداشت شد • گفتوگو با همسر او
دکتر محمد ملکی با هجوم به منزل ایشان بازداشت شد
پیام دکتر ملکی به استادان و دانشجویان
نامه دکتر محمد ملکی به احمدی نژاد : از یک معلم کهنسال به یک معلم جوان
روزي که مردم درهاي دانشگاه را گشودند
خلاصه ای از بيوگرافی دکتر محمد ملکی
استاد دانشگاه و اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از پيروزی انقلاب اسلامی دكتر محمد ملكي فرزند حسين در بيستم تيرماه 1312 در تجريش ( شميران ) به دنيا آمد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تجريش و دارلفنون گذراند و سپس در دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران ادامه تحصيل داده و در سال 1340 در رشته بهداشت و صنايع غذايي فارغ التحصيل شده و بلافاصله به تدريس در دانشگاه تهران مشغول گرديد و دوره هاي تخصصي اين رشته را در اتريش و انگلستان گذراند .از سال 1330 فعاليتهاي سياسي را در سالهاي آخر دبيرستان آغاز كرد و در جنبشهاي دانشجويي و نهضت مقاومت ملي و جبهه ملي اول ادامه داد و همواره از فعالين مبارزه بود . در سال 1339 در ارتباط با ورود نيكسون و فعاليتهاي دانشجويي دستگير و به زندان ساواك افتاد . بعد از آزادي به مبارزه عليه رژيم شاه ادامه داد . در جريان انقلاب رابط ايران و خارج از كشور در ارتباط با دانشجويان و دريافت پيام هاي آيت الله خميني و تكثير و توزيع آنها بود . تحصن هاي استادان دانشگاهها و روحانيت در دانشگاه تهران با هماهنگي دكتر ملكي انجام شد و همچنين در كميته استقبال از آيت الله خميني عضويت فعال داشت.بعد از پيروزي انقلاب با اصرار آيت الله طالقاني و حكم شوراي انقلاب، مسئوليت رياست دانشگاه تهران را در شرايطي قبول كرد كه در دانشگاه، همه گروههاي سياسي چپ و راست و مجاهدين خلق و انجمنهاي اسلامي و غيره دفترهايي داشتند و در همان حال در د انشكده فني 8 تانك چنفتن مستقر بوده و مسجد دانشگاه مملو از اسلحه هايي بود كه مردم از پادگانها به غنيمت گرفته بودند . با تلاش سخت ، بي وقفه و شبانه روزي هيئت رييسه ، دانشگاه تهران با سرعت آماده پذيرش دانشجونان گرديد و به دنبال آن ساير دانشگاهها ي سراسر كشور شروع به فعاليت كردند . لازم به ذكر است كه دوران سرپرستي دانشگاه تهران توسط ايشان تنها دوره اي بود كه با اصرار ايشان به صورت شورايي متشكل از اساتيد ، دانشجويان و كارمندان اداره مي شد و اين شوراها ،خود رييس دانشكده و درنهايت رييس دانشگاه را تايين ميكردند كه ايشان پس از تشكيل اين شوراها مجددا به رياست دانشگاه انتخاب شد .بعد از درگيريها و مشكلاتي كه گروهها ي فشار براي دانشگاهها به وجود آوردند به بهانه انقلاب فرهنگي دانشگاهها تعطيل شد و با مخالفت و انتقادي كه ايشان در جهت بسته شدن دانشگاهها مطرح كرد ، در 12 تيرماه 1360 بدون ارائه مجوز و ذكر اتهام بازداشت،دستگير و مدت 5 سال را در سخت ترين شرايط و شكنجه ها در زندان جمهوري اسلامي به سر برد . پس از آزادي از زندان تقاضاي بازنشستگي از دانشگاه را كرد كه مورد موافقت قرار گرفت و به فعاليتهاي فرهنگي، علمي ، اجتماعي و تدريس در دانشگاه آزاد و كارهاي تحقيقاتي در زمينه تخصص خود پرداخت و دراين زمينه به تاسيس آزمايشگاه و مراكز تحقيقاتي وبهداشتي در كارخانجات مختلف صنايع غذايي مبادرت ورزيد .همچنين ايشان بعد از انتقاد از مديريت دانشگاه آزاد از تدريس در اين دانشگاه نيز محروم شد . در رابطه با كارهاي علمي ، فرهنگي و سياسي ، كتابها و مقالات متعددي از دكتر ملكي به چاپ رسيده كه تعدادي از مقالات و اشعار ايشان از طرف وزارت ارشاد مجوزانتشار نيافته است.از كتابهاي منتشر شده ، كتاب “ دانشگاه و جاي امپرياليسم “ و مجموعه اشعار “ پيامبر آگاهي “كه به سبك مثنوي و داستان زندگي پيامبر اسلام است و “ قصه بودو نبود “ كه داستان مبارزه مردم فلسطين و انتفاضه براي كودكان به صورت شعر مي باشد و مجموعه مقالات و يادداشتهاي سياسي -اجتماعي ايشان در دو جلد به نام “ ديروز و امروز “ -كه جلد دوم آن اجازه چاپ نيافته است - را ميتوان نام برد .