بسم الحق
عزيزانم؛
خوشحالم که بار ديگر شما را در کنار هم و دست در دست هم براي دفاع از آزادي در سنگر آزادي ميبينم. دگر بار شاهد بوديم که خون پاکِ دختران و پسران دانشجو بر در و ديوار دانشگاه پاشيده ميشود. گرچه اميد دارم اين آخرين باري باشد که چنين صحنه هايي را مي ببينم، اما تاريخ نشان داده است که تا ظلم و ظلم ستيزي هست، رخ دادن چنين حوادث تلخي که به دست جانيان آدم خوار و قدرت بدستان جنايتکار صورت ميگيرد امري دور از ذهن نيست.
از آن روز که خون سه آذر اهورائي در دانشکده فني دانشگاه تهران بر زمين ريخت، تا کنون بارها و بارها در قدرت مداري شاه و شيخ، چنين وقايع دردآوري را به نظاره نشسته ايم. اگر دانشگاه مفتخر است که مدال " سنگر آزادي" بودن را به سينه دارد، مگر نه به اين سبب است که سنگر جايگاه حمله و دفاع است؟ اگر دانشجويان فرياد ميکنند که " ما زن و مرد جنگيم، بجنگ تا بجنگيم"، از اين رو نيست که دانشگاهيان همه وقت آماده ي دفاع از سنگر در برابر هجوم آدمکشان و دشمنان آزادي و برابري بوده و هستند؟
نگاهي به آنچه پيش و پس از انقلاب ضد سلطنتي بر دانشگاه ها گذشته نشانگر اين واقعيت است که دشمنان آزادي هرگز نتوانسته اند يا نخواسته اند بفهمند که بسياري از دانشگاهيان که دل در گروي آزادي مردم دارند ، هيچگاه اجازه نخواهند داد سنگر آزادي به دست استبداديان تسخير شود. تاريخ گواه است هر گاه دانشگاهها مورد هجوم دشمنان قرار گرفته اند، همبستگي ميان استاد و دانشجو سد محکمي در برابر استبداديان به وجود آورده است.
امروز مطلع شدم جمعي از استادان عزيز در مسجد دانشگاه تهران و ساير دانشگاه ها گرد هم آمده اند و دست به تحصن زده اند. اين صحنه ناخودآگاه مرا به 31 سال پيش برد، به تحصن 25 روزه ي استادان پيش از انقلاب که موجب پيروزي مردم در بازگشائي دانشگاهها شد. من به نام يک خدمتگزار قديمي دانشگاه اين همبستگي را تبريک و تهنيت ميگويم و مطمئن هستم شما پيروزيد.
در پايان لازم است به يک نکته اشاره کنم و آن اينکه بارها از زبان کساني ميشنوم که به مردم و دانشجويان سفارش ميکنند از خشونت بپرهيزند. بهتر نيست به کساني که انواع سلاح سرد و گرم در اختيار دارند و بي رحمانه به مردمي که با دست خالي و متمدنانه اعتراض ميکنند، در کوي و برزن و خانه و خيابان حمله ميکنند و خون بيگناهان را بر زمين ميريزند اين توصيه را بنمايند؟
عزيزانم؛
اين همبستگي بر شما و ملت ايران مبارک باد و اگر بدليل کسالت موفق نشدم در کنار شما باشم شرمنده ام. اميد که پيروزباشيد و از سنگر آزادي با تمام توان پاسداري کنيد.
همکار کوچکتان
استاد بازنشسته دانشگاه تهران
دکتر محمد ملکي
27 خرداد 88
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر