نقش ابوذری دکتر ما، تقی رحمانی

محمد ملکی شناخته تر از ان است که بخواهم درباره سوابقش بنويسم .سال ها قبل از تولد من و امثال من ،امثال محمد ملکی مبارزه کرده اند ،اما درباره منش و ويژگی هاو افکارش بايد گفت و نوشت.ملکی را زمانی که رئيس دانشگاه تهران بود به نام شناختم .با ان سر هميشه رو به بالا و چهره ای که هميشه اعتراض و اميد را در خود دارد.
باز شنيده ام که بسياری از جوانان مبارز در رژيم پهلوی او را ستوده اند و ملاقات با او را فرصتی غنيمت برای خود می پنداشتند.اما دکتر ملکی که بعد ديدم و بيشتر او را شناختم ويژگی های خاص خود را دارد.
برای اين پير مرد جوان روحيه که پيشنهاد عضويت در حزب جمهوری اسلامی را به دليل وجود مکانيزم حق ويژه عده ای خاص رد کرد ،هيچ فرد يا شخصيتی در ايران در ميان اپوزسيون و پوزسيون نيست که روحيه و تلاش و سابقه مبارزاتی برتر از وی داشته باشد. می دانيم که دکتر ملکی در اعتراض به انجام انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ استعفا داد ،با اين وصف دکتر ملکی تحصيل کرده در علوم غذايی ،با طبع شاعرانه قوی و روحيه عاطفی ،ويژگی های ابوذری دارد ،اما ويژگی های ابوذری يعنی چه؟
پيامبر در مورد او گفت که او تنها ايمان اورد ،تنها برانگيخته می شود و تنها می رود.در واقع اين ويژگی های راديکال اما مردم دوست ،زبان گويا و بران و قلم پر احساس محمد ملکی به وی خصلت ابوذری می دهد.
زمانی که علی (ع) ابوذر را برای ربذه بدرقه کرد ،شايد با روش او همراه نبود اما با نيت و باور های او همراه بود.بی گمان ابوذر بر روابط ناعادلانه قدرت شوريد ان هم تنها ،همان طور که قبل از مسلمانی حق را تنها می ستاند و ايمان خود را تنها حفظ کرد و با روش خود،ملکی که من شناختم نيز همين گونه است.
او رک تر ،حساس تر و پر احساس تر از ان است که در قالب تشکيلاتی بگنجد ،خوب يا بد ،درست يا غلط وی اين چنين است.
رک است چون حق را می گويد حال اگر رهبرد مشخص جمعی را اين رک گويی موثر يا به موقع نداند .
سال هاست که لااقل نسل جوانی که به اينتر نت دسترسی دارند ،نامه صريح او را می خوانند.حساس است چون حتی اشکالی که به نظر می ايد را حتی با صدای بلند در نقد هم فکران خود می گويد و از بيان انان ابا و ملاحظه ای ندارد.همگان از نقد های وی به نزديک ترين يارانش يعنی ملی _مذهبی ها خبر دارند.
پر احساس است ،زيرا زمانی که ظلمی را می بيند فرياد می زند ،در اين فرياد زدن ديگر خودش نيست ،احساس می کند که بايد اعتراض کند و اگر نکند خيانت کرده است.
اما اين ملکی رک ،پر احساس و حساس ويژگی مشترک دارد که باز ابوذری است،اين تحصيل کرده قديم و متخصص با سابقه انقلابی به تمام معنا راديکال است وی مال و منالی ندارد و به اين بی چيزی خود دل شاد است.در حالی که به واسطه تخصص خود می تواند بسيار دارا باشد.
دکتر ملکی زمانی که صحبت استدلال و تخصص و تحقيق در کار می ايد بسيار دقيق است.در اين مرحله به دقت بدون احساس محاسبه و مطالعه می کند ،اما نتيجه را با احساس و مسئوليت بيان می کند.
دکتر ملکی که من ديده ام دل داده ازادی و عدالت است ،از همين روی شريعتی را با دل و جان دوست دارد ،ايران خواهی او از جنس راديکال است ،راديکاليسم او از سر باور مذهبی و انسان دوستی اوست.کار کردن با چنين مردی اسان نيست ،چون به خاطر دوستی و هم فکری به کسی باج نمی دهد يا از خطای دوستان به راحتی نمی گذرد.برای مردی که اموخته هميشه ابوذری بماند ،که ملکی چنين زيسته است .
بی گمان زندان و بيرون از زندان سختی و راحتی در منش وی تغييری ايجاد نمی کند.چرا که او تا زنده است چنين خواهد بود.
قد خميده و کمانی او مانع نگاه او به بالا نمی شود ،بلکه نگاهش را تيز تر می کند اين قد خميده را نمی توان سهل گرفت.اما وی از اين کمان تير به سوی ظلمت و ظلم انداخته است.
ان رک گويی در برابر ظلم و اجحاف اين حساس بودن در برابر خطای دوستان و نزديکان ،زمانی که به نظر او خطاست از نظر دکتر ملکی اينه تمام نما برای ديگران می سازد که می توانند خود را در ان ببينند .بی گمان جامعه ما به امثال ملکی ها نياز دارد ،هم مخالفان و هم دوستان و موافقانش .
عزيز است حتی زمانی که بر من و ما تند می کند ،چون به خاطر ايمان و صداقتش چنين می کند .
ملکی هيچ گاه در مقابل مردم نايستاده است بلکه در کنار انها بوده است .پس اين منش ابوذری او را گرامی می داريم.
اين مقاله را تقديم می کنم به همسرش ،که خود شير زنی است که در عين انجام وظايف مادرانه ،اجتماعی با چنين مردی سال هاست که زندگی می کند ،بی گمان بزرگی چنين زنانی را بايد در کنار امدن و همراهی با چنين مردانی بزرگ اما سخت کوش و سخت گير سنجيد و ارج نهاد.
تقی رحمانی

نامه جمعی به دبیرکل سازمان ملل: جان زندانیان سیاسی در ایران در خطر است!

نامه سرگشاده گروهی از نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران، دانشگاهیان، حقوقدانان، پژوهشگران، کوشندگان جنبش زنان، مدافعان حقوق بشر و تلاشگران سیاسی و مدنی به دبیر کل ملل متٌحد برای نجات جان محکومان به اعدام و الغای احکام دادگاه های نمایشی در ایران.
آقای بان کی- مون، دبیرکل محترم ملل متحد
جان زندانیان سیاسی در ایران در خطر است!بی تردید شما نیز در ماه های اخیر شاهد مقاومت مسالمت آمیز مردم ایران در برابر تقلب بزرگ و برنامه ریزی شده دولت در انتخابات ریاست جمهوری و تظاهرات و راهپیمائی های عظیم و بدون خشونت آنان برای آزادی انتخابات در ایران بوده اید و مشاهده کرده اید که این جنبش دادخواهی مدنی چگونه با خشونتِ نظامیان و شبه نظامیان رسمی و غیر رسمی دستگاه حاکم به خون کشیده شد و هزاران تن از تظاهرکنندگان، تنها به جرم ایستادگی در برابر ابقای نیرنگ آمیز محمود احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری اسلامی، دستگیر و زندانی شدند و مورد آزار و شکنجه و تجاوز جنسی مأموران اطلاعاتی و امنیتی حکومت قرار گرفتند.
کودتاگران انتخاباتی به موازات سرکوبِ خیابانی معترضان، به سراغ رهبران و فعٌالان احزاب و سازمانهای سیاسی قانونی نیز رفته موج تازه ای از بازداشتهای خودسرانه و زندانهای انفرادی و شکنجه های جسمی و روانی مخالفان سیاسی خود به راه انداختند و سرانجام شماری از آنان را به دادگاههای نمایشی و اعترافات فرمایشی کشاندند.
آقای دبیر کل،
اکنون که این نامه را خطاب به شما مینویسیم، افزون بر همه قانون شکنیها و خودسریها نسبت به دستگیر شدگانی که از بنیادی ترین حقوق قانونی در دفاع از خویش محروم بوده اند، سایه شوم اعدام نیز ایٌام سختِ محبس را بر زندانیان سیاسی تیره تر کرده است. سخنگوی دستگاه قضائی در جمهوری اسلامی که حتٌی خود را مکلٌف به بردن نام محکومان به اعدام نمی بیند و تنها به ذکر حروف اوٌل نام و نام خانوادگی آنان بسنده میکند، از صدور حکم اعدام در مورد پنج تن از محکومان، آرش رحمانی پور، حامد روحانی نژاد، محمد رضا علی زمانی، ناصر عبدالحسینی و داود فردبچه میر اردبیلی خبر میدهد.
این افراد به اتٌهامات واهی و بی اساس و بدون رعایت حقٌ دفاع و برخورداری از داشتن وکیل و محاکمه عادلانه منطبق با معیارهای قضائی نظام حقوق بشر ملل متٌحد، به اعدام محکوم شده اند. هدف از حکم قتل آنان، در حقیقت، ترور جامعه است. به روایتِ شاهدان عینی اغلب آنها از ماهها قبل از رویدادهای اخیر و به اتهاماتی دیگر در زندانهای جمهوری اسلامی بوده اند و اینک ناگهان به ایفای نقش در نمایشنامه دادگاههای جمهوری اسلامی، که جز ابزاری برای تصفیه حسابهای سیاسی نیست، واداشته شده اند تا در کنار خانم کلوتید رایس، دانشجوی بیگناه فرانسوی، دستهای مرموز بیگانگان را در پشت حوادثِ ایران برملا کنند.
در همه این ایٌام دولتِ احمدی نژاد با بستن راههای ارتباط قانونی و خانوادگی، زندانیان سیاسی را در انزوا و وکلا و بستگان آنان را در بیخبری نگه داشته است؛ فعٌالان سندیکاهای کارگری و صنفی، روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان، کوشندگان جنبش زنان و دگر کیشان را به بهانه های واهی و گاه حتٌی بدون قرار بازداشت به حبس افکنده است؛
همزمان با گشایش دانشگاهها بر شدٌتِ تصفیه دانشجویان و محرومیتِ آنان از تحصیل افزوده است؛ هشت تن از استادان دانشگاه در زندان و شمار دیگری در معرض اخراج و بازنشستگی اجباری بسر میبرند. محمٌد ملکی رئیس اسبق دانشگاه تهران را که در سالهای گذشته نیز دو بار به دلیل ابراز عقیده سیاسی به زندانهای طولانی محکوم شده بود، با وجود کهولت و بیماری، بار دیگر به زندان انفرادی افکنده است
عالیجناب، ما ضمن قدردانی از تلاشهای کارشناسان سازمان ملل متٌحد آقایان فیلیپ آلستون، گزارشگر ویژه اعدامهای خودسرانه و مانفرد نوواک، گزارشگر ویژه شکنجه و همکارانشان در پیگیری موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران و سپاسگزاری از کوششهای کمیسر عالی ملل متٌحد در حقوق بشر خانم ناوی پیلای و به ویژه از گزارش تفصیلی اخیر حضرتعالی به مجمع عمومی پیرامون وضعیت حقوق بشر در ایران از شما تقاضا داریم :
شخصا با استفاده از همه نفوذ معنوی خود با بسیج امکانات قانونی و اجرائی سازمان ملل متٌحد، دولت ایران را از اجرای احکام اعدام افراد یاد شده بازدارید و برای نجات جان آنها اقدام کنید.با توجه به تعهدات دولت ایران نسبت به میثاقهای بین المللی لازم الاجرا در مورد حقوق بنیادی افراد در محاکمات خواهان لغو دیگر احکام دادگاههای نمایشی اخیر گردید.
با توجه به شواهد و مدارک انکارناپذیری که در نقض فاحش حقوق بشر و آزار و شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی وجود دارد از مقامات جمهوری اسلامی بخواهید به در خواست سفر آقای نوواک به ایران برای تحقیق در این باره که از ماهها پیش بی جواب مانده است پاسخ مثبت دهند.
و سر انجام تقاضا میکنیم با توجه به وخامت روزافزون نقض حقوق بشر، با پیگیری مستمر، زمینه اعزام فرستاده ویژه حقوق بشر به ایران را که از سال ۲۰۰۵ قطع شده است بار دیگر فراهم آورید.
با تقدیم احترام
رسول آذرنوش، کیوان آرامش، احمد آزاد، نعمت آزرم، فرهاد آسور، گیل آوایی، آرش آهنگر قشقائی، باقر ابراهیم زاده، شادی ابراهیم زاده، شکوفه ابراهیم زاده، کاوه احسانی، کمال ارس، اردوان ارشاد، مریم اسفاری، احمد اسکندانی، مریم اسکندانی، مریم اشرافی، احمد اشرف، پروین اشرفی، مهرنوش اعتمادی، ناصر اعتمادی، محمد اعظمی، رضا اغنمی، حمید اکبری، رضا اکرمی، نسرین الماسی، سعید امیر ارجمند، آسیه امین، بهمن امینی، مرجان انصاری، جمشید انور، نیکروز اولاد اعظمی، وهاب انصاری، اصغر ایزدی، احمد ایٌوب، حسن بابائی، ناهید باقری، باقر بقا، بهنام باوندپور، کمال بایرام زاده، ژیلا بختیاری، مهران براتی، منیره برادران، رضا براهنی، مهدی برزین، مهرزاد بروجردی، ارژنگ برهان آزاد، علی بنوعزیزی، ژیلا بورگم، سهراب بهداد، منصوره بهکیش، حسن بهگر، کامران بهنیا، امین بیات، نیلوفر بیضائی، روشنک بیگناه، سیروس بینا، کورش پارسا، میثاق پارسا، رویا پارسای، کوشیار پارسی، ناصر پاکدامن، کریم پاکروان، احمد پورمندی، هایده تابش، مهدی تاج الدینی، تقی تام، شهین تقدیسی، کمال تقدیسی، مهدی تقوائی، منوچهر تقوی بیات، کامران تلطٌف، ناهید توسلی، فریدون توفیقی، ناهید توٌکلی، هوشنگ توٌکلی، محمٌد توٌکلی طرقی، نیٌره توحیدی، حمید جاذب، سیروس جاویدی، میهن جزنی، محمود جعفری، محمٌد جلالی(م. سحر)، عبٌاس جمالزهی، فرشید جمالی، فرامرز خدایاری، لطفعلی خنجی، پیمان جواهرحقیقی، جواد جواهری، فرزاد جواهری، محمٌدرضا جواهریان، مریم جواهریان، حمید چگینی، ویدا حاجبی، علی اصغر حاج سیٌد جوادی، رضا چرندابی، کورش حاذقی، مریم حجٌاریان، علی حجٌت، محسن حرمتی پور، حسن حسام، لاله حسن پور، رضا حسینی، شهرزاد حسینی، فاطمه حقیقت جو، حمید حمیدی، نقی حمیدیان، حسن حمیدیان، نقی حیدریان، کیوان خادمی، نسیم خاکسار، مهدی خراسانی، علی اصغر خرسند، هادی خرسندی، بهروز خسروی، آذر خونانی، اسماعیل خوئی، جواد دادستان، فریبا داودی مهاجر، حمید دباشی، مهرداد درویش پور، فرهاد دفتری، علی دماوندی، اکبر دوستدار، امیر دها، احسان دهکردی، مهدی ذوالفقاری، بهزاد ذوالنور، مهشید راستی، محمود راسخ، نریمان رحیمی، علی رسولی، محسن رضوانی، علی رضوی، محمود رفیع، سعید رهنما، علی رهنما، فضل الله روحانی، فازی ریاحی، ناصر زراعتی، مجید زربخش، فخری زرشکه، نادر زرکاری، اسماعیل زرگریان، حسن زرهی، ماتیاس زمانی، حسن زهتاب، ملیحه زهتاب، سهراب زینانی، رحمان ساکی، منوچهر سالکی، سهیلا ستٌاری، منصور سحرخیز، اکبر سردوزآمی، بهرام سروش، آیدا سعادت، امیر سلطانی، بهرام سلطانی، سیامک سلطانی، ناصر سلیم، علی اصغر سلیمی، خسرو سمنانی، فروغ سمیع نیا، محمٌد تقی سیٌد احمدی، اکبر سیف، رضا شاه حسینی، علی شاهنده، رزیتا شرف جهان، حسن شریعتمداری، مهدی شفاء الدین، بهرام شفیعی، حسین شفیعی، شهلا شفیق، الهه شکرائی، هوشنگ شهابی، حماد شیبانی، بهروز شیدا، علی شیرازی، محمٌد شیرزاد، کیومرث صابغی، پرویز صادقی، حامد صادقی صفت، حمید صدر، ناصر صدیقی، حسین صرفه جو، احمد صفٌاریان، شهلا صفائی، یعقوب صفائی، معصومه ضیاء، مرتضی ضیابری، فرح طاهری، علی طهماسبی، ضیا عابدی، عبٌاس عاقلی زاده، مینا عبٌاسپور، زهرا عرفانی، پویا عزیزی، دارا عزیزی، رضا علٌامه زاده، کاظم علمداری، منصوره علمی، بهاره علوی، آنا عنایت، جعفر غفٌارپور، سپیده فارسی، منوچهر فاضل، مهدی فتاپور، مسعود فتحی، سیاوش فرجی، نادر فروزی، محمٌد فلٌاح نیا، فرشته فراهانی، علی فروزنده، ویدا فرهودی، نسرین فرهومند، فریده فرهی، راضیه فقیهی کاشانی، آراز فنی، رضا قاسمی، فرهنگ قاسمی، کبری قاسمی، وجیه قاسمی، کاوه قاسمی کرمانشاهی، محسن قائم مقام، آیدا قجر، مهدی قلی زاده اقدم، شهرام قنبری، ساقی قهرمان، آرزو قهرمانی، هایده قهرمانی، رویا کاشفی، مسعود کاظم زاده، فرهاد کاظمی، مصطفی کاظمی، گیتی کاوه، ایرج کایدپور، گلناز کردستانی، کاظم کردوانی، بهروز کرمی، اسفندیار کریمی، احمد کریمی حکٌاک، هوشنگ کشاورز صدر، بهزاد کشاورزی، علی کشتگر، رئوف کعبی، علی کلائی، شیما کلباسی، حسین کمالی، فرناز کمالی، منصور کوشان، فاطی کهن، هرمز کی، آرش کیا، پانته آ کیان، جلال کیایی، حسن گلشاهی، امیرحسین گنج بخش، علی گوشه، مجید گیوه چی، حسین لاجوردی، اصغر لرکی، مزدک لیماکشی، عفٌت ماهباز، مهناز متین، علی متین دفتری، هدایت متین دفتری، ناصر محب، پروین محسنی، صادق محمودی، رضا مرزبان، گرجی مرزبان، لعیا مرزبان، نادر مزکٌی، منیژه مرعشی، محمٌد مرٌوج، نرما مروزی، تراب مستوفی، مریم مسکوب، حسین مشرف، احمد مشعوف، نیما مشعوف، حسین مشفق، مهناز مشفق، مهران مصطفوی، ناهید مظفری، منصور معٌدل، بهرام معصومی، بهروز معٌظمی، خاطره معینی، محمٌد معینی، هایده مغیثی، مجتبا مفیدی، رویا مقدٌس، رضوان مقدٌم، محسن مقصودی، حسن مکارمی، گلناز ملک، هاشم موٌحد، زهرا موسوی، سمانه موسوی، مسعود مولا زاده، امیر مومبینی، باقر مومنی، علی اکبر مهدی، فیروزه مهاجر، ناصر مهاجر، آرش مهاجری نژاد، رضا مهاجری نژاد، فرهاد مهدوی، حمید مهدی پور، فروغ مهدی پور، مینو مهدی پور، ساسان مهری، همایون مه منش، فردوس میرآبادی، انور میرستٌاری، مهران میرفخرائی، رضا ناصحی، نیما ناصرآبادی، کیومرد نامجو، منوچهر نامور آزاد، حسین نانام، حسن نایب هاشم اکبر نجفی، صبری نجفی، شکوه نجم آبادی، جمیله ندائی، علی ندیمی، آرش نراقی، محسن نژاد، همدم نسترنی، سیمین نصیری، شیوا نظرآهاری، فرهاد نعمانی، پروین نودینیان، رئوف نودینیان، نسرین نودینیان، شیوا نوژه، پرویز نویدی، میترا نهچیری، صبا واصفی، شیدان وثیق، شاداب وجدی، فرزین وحدت، مهدی وزیری، نیما وزیری، احمد هاشمی، جهانگیر هاشمی، علی هاشمی، ایرج هاشمی زاده، عطا هودشتیان، بیتا یاری، فرهاد یاسائی، آزاده یداللهی، منوچهر یزدیان، محسن یلفانی.

متن بیانیه اصلی عفوبین الملل برای درخواست فوری دکتر محمد ملکی

Iran must release scholar held for peaceful criticism of election
27 October 2009
The Iranian authorities must release a 76-year-old scholar held incommunicado for 41 days, apparently for his peaceful criticism of the Iranian presidential election, said Amnesty International.
The organization also expressed grave concern for the health of Dr Mohammad Maleki, and said it fears that his life is in danger as he is suffering from serious illnesses.Mohammad Maleki, a former Chancellor of Tehran University, has been held without charge in Tehran's Evin prison since his arrest in August.
His two-month temporary detention order was renewed on 22 October, though he was unable to challenge it and no reasons were given as to why it was extended.
The officials who arrested Mohammad Maleki told his wife Ghodsi Mir Moez that he was being investigated for stirring up unrest and for what they alleged were his links to the People's Mojahedin Organization of Iran, a banned opposition group.
Many of those arrested since the election have faced similar allegations by the authorities.
Dr Maleki's family has stressed that he is not affiliated to any political party and did not vote in the 12 June presidential election in Iran.
He criticized the conduct of the elections but did not publicly express a view about any one of the four candidates that stood for election.
Amnesty International said that it considers him to be a prisoner of conscience, held solely for the peaceful expression of his views.Before his arrest Mohammad Maleki had been receiving regular treatment for prostate cancer, which he has not been given while in custody.
On 23 October, his wife, Ghodsi Mir Moez, expressed concern in an interview with a German radio station that his health is likely to have deteriorated.His family and lawyer were allowed to visit him once, on 14 September.
Ghodsi Mir Moez said afterwards:"I noticed the doctor's physical condition had worsened and his hands and feet were trembling constantly and he did not have enough strength to stand on his own feet."
She also said he had complained that he was "in severe pain and was suffering from an increased heart rate, low blood pressure, and a burning sensation during urination."Amnesty International has called on the Iranian authorities to immediately provide Dr Mohammad Maleki with all necessary medical treatment, including that available outside prison if necessary.
The organization has also urged the authorities to clarify his state of health as a matter of urgency and to grant him immediate and regular visits by his family and lawyer.

عفو بین‌الملل آزادی دکتر محمد ملکی را خواستار شد

رادیو فردا ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای که روز چهارشنبه انتشار داد از دولت جمهوری اسلامی خواسته است تا هر چه زودتر دکتر محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب ۱۳۵۷، را آزاد کند.دکتر محمد ملکی، پژوهشگر ۷۶ ساله، مدت ۴۱ روز است که با وجود بیماری و کهولت سن در بازداشت به سر می‌برد.عفو بین‌الملل با اشاره به آن چه انتقاد مسالمت‌آمیز دکتر محمد ملکی از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری خوانده خواستار آزادی این پژوهشگر و رئیس سابق دانشگاه تهران شده است.
این سازمان همچنین نگرانی شدید خود را از وضعیت سلامتی دکتر ملکی ابراز کرده و می‌گوید که از این نگران است که جان دکتر ملکی در خطر باشد، چرا که این پژوهشگر سالخورده از بیماری‌های جدی رنج می‌برد.دکتر ملکی از زمان دستگیری در مردادماه سال ۱۳۸۸ بدون تفهیم اتهام در زندان اوین در بازداشت به سر می‌برد.مامورانی که دکتر ملکی را دستگیر کردند به همسر او گفتند که دلیل دستگیری دکتر ملکی دامن زدن به ناآرامی‌های پس از انتخابات و به ادعای آنها ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران است.این در حالی است که به گفته سازمان عفو بین‌الملل بسیاری از دستگیرشدگان پس از انتخابات با اتهامات مشابهی از سوی مقامات جمهوری اسلامی روبه‌رو بوده‌اند.
خانواده دکتر ملکی ضمن رد هر گونه ارتباط این پژوهشگر سالخورده با گروه‌ها و احزاب سیاسی متذکر شده‌اند که دکتر ملکی حتی در انتخابات ۲۲ خردادماه شرکت نکرده است.این سازمان حقوق بشری در ادامه می‌افزاید که اگرچه دکتر محمد ملکی از روند برگزاری انتخابات انتقاد کرده است، اما علنا درباره هیچ یک از نامزدهای انتخاباتی اظهار نظر نکرده بود.
همسر محمد ملکی به تازگی در گفت‌وگویی با یک رادیوی آلمانی که در روز ۲۳ اکتبر اول، آبان‌ماه، پخش شد گفت که نگران وخامت وضع همسر خویش است.خانواده و وکیل دکتر ملکی تنها یک بار در روز ۲۳ شهریورماه موفق شدند با او دیدار کنند.
در این بیانیه عفو بین‌الملل موکداََ از دولت ایران می‌خواهد که فوراَ هر گونه مراقبت پزشکی لازم، از قبیل مراقبت‌های ویژه پزشکی، را در خارج از زندان در اختیار دکتر ملکی قرار دهد.در پایان این سازمان از مقامات ایرانی خواسته است که هر چه سریع‌تر درباره وضعیت سلامت دکتر ملکی توضیح دهد و فوراَ به خانواده و وکیل او اجازه ملاقات‌های منظم را بدهند.
گفتگوی همسر دکتر ملکی خانم قدسی میرمعز را درباره آخرین وضعیت او در اینجا بشنوید

برای آینده فرزندان تو آقای بازجو- عمار ملکی

به یاد دکتر محمد ملکی کهنسالترین مبارز دربند در آغاز سومین ماه اسارتش. بازجو با لحنی خشن پرسید: این نامه ها و مقالات تند را برای چه مینویسی؟ او گفت: برای آینده بچه های تو. بازجو جا خورد و پرسید: منظورت چیست؟ پیرمرد پاسخ داد: چند تا بچه داری؟ بازجو گفت: دو تا. پیرمرد گفت: حتما جوان هستند. نه؟ بازجو با لحنی آرامتر پاسخ داد: پسرم 20 سال دارد و دخترم 17 سال. پیرمرد در حالیکه مچ دستش را میمالید گفت: من 4 فرزند دارم که همگی به سر و سامان رسیدند. خدا را شکر در این جامعه بیمار دچار مشکلی نشدند و از بلایای این ساختار ناسالم در امان ماندند. اما میدانم که در جامعه ای که فساد و فحشا و بیکاری و اعتیاد در حال گسترش است، جوانان بی گناه طعمه چنین مسائلی میشوند. تو آیا برای آینده دخترت در چنین جامعه ای نگران نیستی؟ تو آیا مطمئن هستی که پسرت گرفتار دام اعتیاد نخواهد شد؟ من اگر حکومتی که مسئول سامان دادن به مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه است را نقد میکنم برای اینست که نگران جوانانی هستم که قرار است در این جامعه رشد و نمو کنند و در چنین اجتماعی زندگی کنند. حال فهمیدی که برای چه میگویم من اگر رفتارهای حکومت را نقد میکنم برای آینده بچه های تو وامثال توست و نه خودم. من نه در این سن و سال بدنبال قدرت هستم و نه بخاطر منافع شخصی ام انتقاد میکنم. اگر به فکر خودم و خانواده ام بودم، سکوت میکردم و یا از ایران میرفتم و در خارج زندگی میکردم. اما من نگران آینده این کشور و جوانان آن هستم که باید در چنین ساختار ناسالمی زندگی کنند. بازجو نفس بلندی کشید و از جایش بلند شد و چند قدم دورتر رفت و پشت به پیرمرد ایستاد. چند ثانیه ای سکوت کرد و برگشت و با چهره ای مستاصل رو به پیرمرد کرد و گفت: آقای دکتر انتقادات شما خیلی گزنده است. استاد پیر با لحنی آرام پاسخ داد: جناب صالحی حقیقت گزنده است و این تقصیر من نیست. هر آنچه که من نوشته ام مستند بوده و با استفاده از آمار منتشر شده در روزنامه های رسمی خودتان است. نقدها و پیشنهادهای من هم همگی از روی 60 سال تجربه مبارزه و فعالیتهای علمی، اجتماعی و سیاسی بوده. بازجو صندلی را تکانی داد و دوباره نشست و رو به پیرمرد گفت: آقای ملکی شما با این نحوه انتقاد و نامه هایتان به انقلاب و اسلام و خون جوانانی که در راه وطن شهید شده اند لطمه میزنید. استاد دستی به موهای سپیدش کشید و گفت: عجب است که "مسلمانان بعد از فتح" ما را به صدمه زدن به انقلاب و اسلام و شهیدان متهم میکنند. بازجو با چهره ای متعجب پرسید: آقای دکتر مسلمانان بعد از فتح یعنی چه؟ منظورتان چیست؟ پیرمرد با لبخندی گفت: شما معنی مسلمان بعد از فتح را نمیدانی بعد مرا متهم به مخالفت با اسلام و انقلاب میکنی!! مسلمانانِ بعد از فتح به کسانی میگفتند که در دوران صدر اسلام پس از پیروزی پیامبر در فتح مکه به اسلام گرویدند. آنها تلاشی برای پیروزی اسلام نداشتند و بعد از آن مسلمان شدند و بعضا مصدر امور را در دست گرفتند. حال شما که در زمان انقلاب نوجوان بودید، به من که برای مبارزه با ظلم دوران شاه مبارزه کرده ام و در پیروزی انقلاب نقش داشته ام میگویید که با انتقاداتم انقلاب را به خطر می اندازم. انقلاب برای مبارزه با ظلم بود نه برای آنکه چماقی شود بر سر مخالفان. به من میگویید که به اسلام صدمه میزنم درحالیکه اسلامی که ما در منبرهای آقایان و در قرآن و نهج البلاغه خواندیم بیشترین تاکید را بر امر به معروف و نهی از منکر حاکمان داشت. اتفاقا آنچه به انقلاب و اسلام ضربه زد رفتار حکومت بود که با نفی آزادی ها و تحمیل بی عدالتی ها و تبعیض و حذف مخالفان و ناتوانی در اداره درست کشور، مردم و جوانان را بدبین کرد و آنها را گریزاند. پیرمرد که ملتهب شده بود ادامه داد: آقای محترم، بنده تا وقتی که زنده باشم بخاطر مردم و منافع ملی و در دفاع از آزادی و عدالت به نقد حاکمیت ادامه میدهم چرا که اینکار را وظیفه انسانی و اعتقادی خود میدانم. اگر از نظر شما نقد خیرخواهانه جرم است هر چه صلاح میدانید بکنید. (1) آنروزها بازجو تلفنی قرار میگذاشت و پیرمرد با همراهی همسرش برای بازجویی میرفت تا اینکه روزی آن بازجو تلفن زد و حلالیت طلبید گویی که ماموریت او دیگر عوض شده بود. بعدها سلسلۀ بازجوها چند بار عوض شدند تا اینکه اینبار نوبت به سلسلۀ "علوی ها" رسید.(2) آنها دیگر پیرمرد را برای بازجویی دعوت نکردند و این دفعه بی‎دعوت به خانه اش هجوم بردند تا او و کتابهایش را با خود به زندان ببرند. و اینک دو ماه است که استاد پیر مجبورشده در سلولی قدیمی برای بازجویانی جدید، دوباره داستان چرایی انتقاداتش و قصه مسلمانانِ بعد از فتح را بگوید درحالیکه زندانها، شکنجه ها و آزارهای قبلی رمق پیرمرد را گرفته و دیگر جسم بیمار و جان خسته او توانی برای بازگویی دوباره ندارد. پی‎نوشت 1- کلیات این روایت واقعی است و مربوط به بازجوییهای خارج از زندان محمد ملکی در سال 85 است. 2- در هنگامی که برای بازداشت به خانه آمده بودند، وقتی دکتر ملکی میپرسد که نام شما چیست گفته بودند که ما همگی علوی هستیم. مصاحبه همسر محمد ملکی با روز آنلاین بتاریخ 18 شهریور 88 http://www.roozonline.com/persian/interview/interview-item/article/2009/september/09//-29577b2220.html

همسر دکتر ملکی: «نگهداری بیماری مسن در زندان شکنجه به او وخانواده‌اش است»

رادیو دویچه وله 23.10.2009 قدسی میرمعز، همسر دکتر محمد ملکی، رئیس اسبق دانشگاه تهران، گفت که جان همسر بیمارش در زندان در خطر است. وی افزود که پس از بیش از ۳۵ روز بی‌خبری از دکتر ملکی هیچ مقامی حاضر به پاسخگویی به وی در مورد وضعیت همسرش نیست. نزدیک به دو ماه از بازداشت دکتر محمد ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب، می‌گذرد و تاکنون تنها یک بار اجازه ملاقات به خانواده وی داده است. بیش از ۳۵ روز است که خانواده و وکلای دکتر ملکی اطلاعی از وضعیت نگران‌کننده سلامتی وی ندارند. خانم قدسی میرمعز، همسر دکتر ملکی، در مصاحبه با دویچه وله گفت، در آخرین تماس تلفنی با همسرش صدای او لرزان و ضعیف و حاکی از وضعیت بد سلامت او بوده است. خانم میرمعز افزود که تاکنون هیچ مقام مسئولی به پرسش‌ها و خواهش‌های وی پاسخ نداده است و نمی‌داند باید به کجا مراجعه کند. وی گفت، نگهداری بیماری مسن در زندان مصداق شکنجه اوست، در عین حال که خانواده او نیز در رنج و شکنجه به سر می‌برد. برای شنیدن مصاحبه با خانم قدسی میرمعز اینجا کلیلک کنید.
مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری تحریریه: عباس کوشک جلالی

بيانيه شورای فعالان ملی- مذهبی برای آزادی زندانيان سياسی به ويژه محمد ملکی، کيوان صميمی و احمد زيدآبادی

به نام خدا اينک، پس از برپايی دادگاه‌های نمايشی، بايد بيش از پيش روشن شده باشد که با اين اعمال نمی‌توان جنبش سبز مردم ايران را که در اعتراض به انتخابات رياست‌جمهوری دهم آغاز شده، خاموش کرد و ناراضيان را اعم از نهادها و فعالان سياسی و مدنی، دانشجويان، معلمان، روشنفکران و مردم آزاده‌ی ايران را خانه‌نشين و روند «ريزش و فرسايش» کنونی را با روش‌های سرکوبگرانه متوقف ساخت. در روند بازداشت‌های غيرقانونی پس از انتخابات، برخی روشنفکران، و شخصيت‌های سياسی و آزاديخواه به جرم عقيده و انتقاد به وضع موجود زندانی شدند و ماههاست که در سلول‌های انفرادی تحت فشارهای گوناگون قرار دارند از جمله روشنفکران آزاديخواه آقايان دکتر محمد ملکی، مهندس کيوان صميمی و دکتر احمد زيدآبادی، با نقض صريح حقوق اساسی و مدنی، بازداشت شدند و با گذشت ماهها، همچنان در بازداشت غيرقانونی به سر می‌برند. ما ضمن محکوم کردن تداوم بازداشت فعالان سياسی- مدنی و معترضان به انتخابات، خواهان آزادی همه‌ی زندانيان سياسی- عقيدتی و رسيدگی به اعمال غيرقانونی آمران و مباشران تخلفات رخ داده در بازداشتگاه کهريزک و ۲الف هستيم. اکنون که بازجويی زندانيان حتی با سناريوهای طراحی شده، به پايان رسيده، تحت فشار نگه داشتن زندانيانی که کل روند دادرسی‌شان خلاف مفاد قانون اساسی، آيين‌دادرسی و اعلاميه جهانی حقوق بشر بوده، فاقد توجيه حقوقی و قانونی می‌باشد. ما به حاکمان توصيه می‌کنيم که از تاريخ درس بگيرند و ريشه‌ی اعتراضات کنونی را نه با توهم توطئه، بلکه در رفتارهای سياسی- امنيتی پيشين خود، پی‌جويی کنند و دست از رفتاری سلطه‌جويانه‌ی خود بردارند و بدانند که بازداشت‌های غيرقانونی کنونی نه تنها به نفع آنها نخواهد بود، بلکه بازتاب‌های جديدی را به دنبال خواهد آورد. «روزگار بين مردمان دست به دست می‌شود» و خدا و مردم در باره‌ی چنين رفتارهايی داوری خواهند کرد.
شورای فعالان ملی- مذهبی ۲۹/۷/۸۸

جان دکتر محمد ملکی همچنان در خطر است

با وجود آنکه نزدیک به دو ماه از بازداشت دکتر محمد ملکی میگذرد، تاکنون تنها یکبار اجازه ملاقات به خانواده داده شده است.. اکنون بیش از 35 روز است که خانواده و وکلای دکتر ملکی اطلاعی از وضعیت نگران کننده سلامتی وی ندارند. در چندین تماس تلفنی کوتاه نیز که تاکنون ایشان با خانواده داشته اند، صدای لرزان و ضعیف او نشان از وخامت وضعیت سلامتی اش داشته و این در حالیست که حدود دو هفته است حتی اجازه تماس تلفنی نیز به وی داده نشده است. ضمنا در پی مراجعه مکرر وکلا به دادگاه انقلاب و زندان اوین مشخص شده که قاضی پرونده دکتر ملکی (قاضی سبحانی) و همچنین معاون امنیت دادگاه انقلاب (قاضی حداد) که آمر بازداشت وی بوده است و بسیاری دیگر از مقامات قضایی مرتبط، همگی تغییر کرده اند و در نتیجه مسئولیت پاسخگویی درباره پرونده ایشان مشخص نیست و ظاهرا بازجوی پرونده تنها مقام تصمیم گیر است.خانواده دکتر ملکی بشدت نگران خطرات تهدید کننده جان ایشان است و بار دیگر با یادآوری نیاز فوری به اقدامات درمانی، تاکید میکند که هر چه زودتر باید ایشان را آزاد و یا در بیمارستان دی و تحت نظر پزشکان متخصص خود بستری نمایند. خانواده بار دیگر هشدار میدهد که نگهداری دکتر محمد ملکی در زندان مصداق شکنجه یک بیمار کهنسال میباشد و وقوع هر گونه اتفاق ناگوار برای ایشان ناشی از قصد قبلی مقامات عالی جمهوری اسلامی در ممانعت عمدی از درمان وی میباشد.
خانواده دکتر ملکی

نصب پوستر بازداشت شدگان پس از انتخابات در مراسم حامیان کودتاچیان

دیدار عده ای از سران جبهه ملی با خانواده آقای دکتر محمد ملکی

عصرنو، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۸ عصر روز یکشنبه ۱۹/۷/۸۸ جمعی از اعضای شورای مرکزی و کمیته تشکیلات جبهه ملی ایران در منزل آقای دکتر محمد ملکی استاد و رئیس اسبق دانشگاه تهران که صرفا بعلت بیان عقیده از تاریخ ۳۱/۵/۸۸ در زندان اوین در بازداشت بسر میبرد حضور یافته و مراتب حمایت خود را از آقای دکتر ملکی و کلیه زندانیان سیاسی به خانواده ایشان ابراز داشتند . در بین حاضران در منزل آقای دکتر ملکی ، آقای ادیب برومند رئیس شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی ، آقای حسین شاه حسینی نایب رئیس شورای مرکزی ، خام فرشید افشار عضو هیئت رئیسه شورای مرکزی ، خانم دکتر لقا اردلان عضو هیئت اجرائیه ، دکتر هرمیداس باوند عضو هیئت رهبری و سخنگوی جبهه ملی ، آقای اصغر فنی پور عضو هیئت اجرائیه ، دکتر حسین موسویان رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی وآقایان مهندس محمد اویسی ، عبدالله ازدوجینی ، یوسف صحفی و فرهاد بیشه ای از اعضای کمیته تشکیلات جبهه ملی دیده میشدند . در این دیدار همسر آقای دکتر ملکی چگونگی بازداشت ایشان و وضعیت جسمانی نامساعد و شرایط نامناسب زندان را برای حضار توضیح دادند .
روابط عمومی هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران
19/7/88

گزارش روز درباره وخامت وضع جسمی دکتر ملکی

خانواده دکتر محمد ملکی ، روز گذشته نیز موفق به ملاقات با او نشدند. قدسی میرمعز به "روز" گفت : روز شنبه نیز دکتر مولایی به دادگاه انقلاب مراجعه کرد ولی به او گفته اند «بنا بر سخت گیری است و به هیچ کس اجازه ملاقات نمی دهیم». همسر دکتر ملکی افزود: من مطمئن بودم که دلیل ملاقات ندادن ها ، وخامت وضع جسمی دکتر است. روز شنبه که دکتر زنگ زد حالش خیلی بد بود و گفت دکترش را عوض کرده اند و داروهای جدید ، حال او را بد کرده و لذا داروها را قطع کرده است. خانم میرمعز با بیان اینکه روند درمان دکتر ملکی قطع شده است افزود: دکتر گلایه کرد که چرا کسی به ملاقاتش نمیرود و گفتیم که هر روز پی گیری می کنیم و اجازه نمی دهند. از طرفی دکتر مولایی درخواست کرده که دکتر به بیمارستان منتقل شود اما مخالفت کرده اند. به گفته خانم میرمعز، این شگرد آقایان است که از طرفی اجازه ملاقات نمی دهند و از طرف دیگر به زندانی می گویند که خانواده ات پی گیری نمی کنند و برای ملاقات نمی آیند. همسر دکتر ملکی گفت: تقریبا مقاومت جسمی دکتر تمام شده و از سال 60 و سپس 80 همین طور به ترتیب توان دکتر را گرفته و اکنون هم او را از بستر بیماری برده اند. وی با بیان اینکه نه کسی جوابگو است و نه کسی احساس مسولیت می کند تصریح کرد: حال دکتر خیلی بد است و من به شدت نگران هستم بلایی سر او بیاید. آن موقع چه کسی پاسخگو خواهد بود؟

دکتر ملکی، بیمار و محروم از دیدار با وکیل

رادیو دویچه وله، 21 مهر 1388 محمد ملکی از پنجاه روز پیش در بند است. مقامات قضایی نه با انتقال این فعال مدنی به بیمارستان موافقت کرده‌اند و نه به وکیل او اجازه داده‌اند با او ملاقات کند. خانواده و پزشک ملکی نسبت به سلامتی او ابراز نگرانی کرده‌اند. دکتر محمد ملکی، پنجاه روز پیش در منزل خود بازداشت شد. او تمام این مدت را در سلول انفرادی بوده است. رئیس اسبق دانشگاه تهران در این مدت هم از امکانات درمانی درخور محروم بوده است و هم از ملاقات و مشاوره با وکیل مدافع. آخرین بار یوسف مولایی، وکیل دکتر ملکی، که برای دریافت جواز ملاقات به دادستانی رفته بود، موفق به دریافت جواز نشد. دکتر ملکی در تنها ملاقاتی که حدود يک ماه پيش با همسر و وکيل خود داشت، به شدت از مشکلات جسمی ابراز ناراحتی کرده، خواستار اقدام فوری جهت درمان بوده که با وجود درخواست‌های مکرر، هيچ اقدامی تا کنون در این جهت صورت نگرفته است. بستگان و پزشک معالج دکتر ملکی، به مقامات قضایی نسبت به وضعیت بهداشتی ناگوار این فعال ۷۶ ساله هشدار داده‌اند. در این شرایط مقامات زندان از دادن هر نوع اطلاعی از وضعيت او خودداری می‌کنند. در دو هفته اخیر دکتر ملکی هيچ تماسی با منزل نداشته است. طبق نامه کتبی قاضی پرونده، هفته گذشته قرار بوده که خانواده با او در زندان اوين ملاقات داشته باشد، اما در پی مراجعه خانواده اعلام شده که بازجو اجازه ملاقات نمی‌دهد. اين درحالی است که وکيل دکتر ملکی اطلاع يافته بوده که ظاهرا بازجويی وی پايان يافته است. ابراز نگرانی فعالان سیاسی و مدنی بنا به دعوت "كميته پيگيری بازداشت‌های خودسرانه" روز جمعه هفدهم مهر ماه عده‌ای از فعالان سیاسی و مدنی به منزل دکتر محمد ملكی رفتند و مراتب همدلی و همزبانی خود را با خانواده دکتر ملکی ابراز داشتند. خانواده‌ی دکتر محمد ملکی در نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه با گزارش وضعیت نامناسب جسمی اولین رئیس دانشگاه تهران در سال‌های پس از انقلاب، خواهان آزادی یا دست‌کم اعزام او به بیمارستان شدند. دکتر حسام فیروزی، پزشک معالج دکتر ملکی نیز با ابراز نگرانی از وضع بهداشتی او، از مسئولان تقاضا کرده است که «تا دیر نشده هرچه سریع‌تر اقدامات لازم جهت آزادی ایشان انجام پذیرد».

گزارشی از وضعیت پزشکی دکتر محمد ملکی

دکتر حسام فیروزی پزشک معالج برخی از زندانیان سیاسی در نوشتاری کوتاه آنچه را که دکتر محمد ملکی زندانی سیاسی در زندان با آن دست و پنجه نرم می کند را از نظر جسمی و بیماری های نامبرده اعلام داشت توجه شما را به وضعیت پزشکی ایشان جلب می کنیم :
آقای محمد ملکی 76 ساله با سابقه 15 سال دیابت ، به دلیل عوارض ناشی از این بیماری بیش از 8 سال است که دچار آریتمی قلبی شده و در این فاصله دو بار سابقه انفاکتوس قلبی (MI) داشته و چندین بار در بیمارستان در بخش مراقبتهای ویژه قلبی (CCU) بستری شده اند .در سال 1386 ایشان مورد بررسی فیزیو لوژی قلب (EPS) قرار گرفته اند و کاندید عمل ICD شده اند که به دلیل مشکلاتی قادر به انجام این عمل پر هزینه نشده اند . همچنین با توجه به شواهد موجود به دلیل علائم ایسکمی قلبی ، نیاز مبرم به انجام آنژیو گرافی از عروق قلبی جهت تشخیص قطعی ضرورت دارد .در سوابق موجود در پرونده ایشان در بیمارستان دی در زمانهای حملات قلبی ، نامنظمی در ضربان بطنی (VT) مشاهده گردیده .این علامت بسیار خطرناک است و هر لحظه می تواند در اثر عدم مراقبت لازم پزشکی جان ایشان به مخاطره بیفتد .در سال 1386 با آزمایشات انجام شده بر روی پروستات (PSA:37) و با شک به کنسر سه بار مورد نمونه برداری ( بیوپسی ) قرار گرفته اند که در نهایت تشخیص سرطان پروستات (localize adeno carcinoma ) برای ایشان گذاشته شد و در آن موقع ایشان تحت رادیوتراپی و دارو درمانی قرار گرفتند .از آن زمان تا کنون هر 15 روز یک بار تحت نظر متخصص اورولوژی خود بوده و پیشرفت بیماری مورد ارزیابی قرار گرفته است .لازم به ذکر است که سرطان پرستات هر لحظه ممکن است مهاجم شده و به نقاط دیگر بدن از جمله استخوانها دست اندازی کرده و به همین جهت است که مراقبت هر 15 روز یکبار برای جلوگیری از پیشرفت سرطان تحت نظر پزشک متخصص در مرکز تخصصی مجهز ضرورت دارد .مشکلات افسردگی نیز در ایشان مشهود بوده و برای درمان آن از دارو درمانی استفاده میشده است .آقای ملکی در هنگام بازداشت داروهایی به جهت این مشکلات مصرف می کرده اند که متاسفانه به دلیل مشکلات عدیده بهداری زندان اوین نمی توان به استفاده منظم و صحیح آنها از طرف کادر درمانی آنجا برای ایشان امیدی داشت . همچنین فشارهای ناشی از زندان اعم از انفرادی و بازجویی می تواند افسردگی ایشان را تشدید کند، مشکلات قلبی را افزایش دهد و با توجه به اینکه در آخرین تماس با خانواده از سوزش ادرار شکایت داشته اند خطر عود سرطان را بالا ببرد .با توجه به بالا بودن سن ، دیابت کنترل نشده ، آریتمی قلبی ، گرفتگی عروق قلبی و سرطان پروستات فعال به هیچ روی نگهداری ایشان در زندان به صلاح نبوده و بشدت جان ایشان را تهدید می کند . اینجانب بعنوان یک پزشک که وظیفه نجات جان بیماران را عهده دارم از مسئولین امر مصرانه آزادی فوری آقای دکتر محمد ملکی جهت انجام پروسه درمان در مراکز تخصصی خواستارم و مکررا یاد آور می شوم که جان ایشان در خطر است و تا دیر نشده هرچه سریعتر اقدامات لازم جهت آزادی ایشان انجام پذیرد .
دکتر حسام فیروزی

نشست كميته پيگيري بازداشت‌هاي خودسرانه: محمد ملكي را آزاد و به بيمارستان منتقل كنيد

ادوار نیوز ، شنبه، 18 مهر 1388 «كميته پيگيري بازداشت‌هاي خودسرانه» در دعوتي از فعالان سياسي، فرهنگي و اجتماعي خواست تا روز جمعه هفدهم مهر ماه 1388 با حضور در منزل «محمد ملكي» از چهره هاي شناخته شده سياسي كه اينك در پي حوادث پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در زندان به‌سر مي‌برد، به ادامه بازداشت او اعتراض كرده و آزادي و انتقال دكتر ملكي را به بيمارستان با توجه به وضعيت جسمانی‌اش كه پيش از بازداشت نيز تحت درمان بوده است، خواستار شوند.
بر اين اساس جمعي از نمايندگان احزاب و نهادهاي مدني گوناگون در منزل دكتر محمد ملكي حاضر شدند تا با تجليل از اين شخصيت، همراهي خود را با همسر و فرزندان دكتر ملكي اعلام كنند. خانواده‌اي كه همچون ديگر خانواده‌هاي زندانيان سياسي و عقيدتي نقشي اساسي در پشتیبانی از زندانی به عنوان نیرو دهنده داشته ‌است. دکتر محمد ملکی متولد ۱۳۱۲ در سال ۱۳۴۰ در رشته بهداشت و صنایع غذایی فارغ التحصیل و به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شد. دكتر ملكي از سال ۱۳۳۰ فعالیت‌های سیاسی‌اش را در سال‌های آخر دبیرستان آغاز کرد كه اين فعاليت در جنبش دانشجویی، نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی اول نيز ادامه يافت. از همين رو دكتر ملكي در سال ۱۳۳۹ در ارتباط با ورود ریچارد نیکسون و فعالیت‌های دانشجویی‌اش بازداشت شد. او در جریان انقلاب سال 1357 رابط ایران و خارج از کشور در ارتباط با دانشجویان و دریافت پیام‌های آیت الله خمینی و تکثیر و توزیع آنها بود. تحصن‌های استادان دانشگاه‌ها و روحانیت در دانشگاه تهران با هماهنگی دکتر ملکی انجام شد و همچنین در کمیته استقبال از آیت الله خمینی عضویت فعال داشت. بعد از پیروزی انقلاب و با اصرار آیت الله طالقانی و حکم شورای انقلاب، مسئولیت ریاست دانشگاه تهران را قبول کرد. اما دوران رياست دكتر ملكي ديري نپاييد و او در تیرماه ۱۳۶۰ بازداشت و مدت ۵ سال را در شرایطي سخت گذراند. به‌گونه‌اي كه قدسي مير معز، همسر دكتر ملكي خاطراتي را از فشارها بر همسرش و طاهر احمد زاده ديگر همبند دكتر ملكي در دهه 60به ياد مي‌آورد. بازجويي‌هاي طولاني از ملكي در بيرون از زندان، ديگر خاطره‌اي است كه قدسي ميرمعز از آنها ياد مي‌كند. دکتر ملکی كه بارها براي خروجش از ايران براي شركت در سمینارها و جلسات تحقیقی در زمینه تخصصی و علمی خود در خارج از کشور با مشكل مواجه بوده است بار ديگر در اسفند ۱۳۷۹ در منزل محمد بسته نگار به همراه جمعي از فعالان ائتلاف نیروهای ملی- مذهبی توسط دادگاه انقلاب بازداشت و مدتي را در زندان به‌سر برد. هاشم صباغيان، عضو شوراي مركزي نهضت آزادي ايران كه او نيز در سال 1380همراه دكتر ملكي مدتي را در بازداشت به سر برده است با اشاره به سوابق مبارزاتي و فكري دكتر محمد ملكي كه آن‌را درخشان ارزيابي كرد، گفت كه دكتر ملكي مسيرهاي سختي را پشت سر گذاشته است كه اين زندان را نيز با موفقيت خواهد گذراند. دكتر ملكي كه از او مقاله‌ها و كتاب هاي متعددي در رابطه با موضوع‌هاي علمی، فرهنگی و سیاسی به چاپ رسيده است به هنگام بازداشت دو جمله‌اي را خطاب به بازداشت كنندگانش بيان مي‌كند كه حاضران در اين نشست براي نشان دادن ميزان صلابت دكتر ملكي به آنها اشاره داشتند، « خوشحالم كه پایان زندگی ام در تخت منزل نیست بلكه در دستگاه شماست» واينكه « امنیت شما چه گونه است که با خوابیدن من در رختخواب نيز به خطر می افتد». بر همين اساس محمد توسلي رييس دفتر سياسي نهضت آزادي ايران از مقاومت و شجاعت اخلاقی دكتر ملكي سخن گفت. اعلام اين‌كه من در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري شركت نكرده‌ام از سوي دكتر ملكي با توجه به اتفاقاتي كه در جامعه رخ داده بود، نكته‌اي بود كه مهندس توسلي از آن به عنوان امري ياد كرد كه نشان از شجاعت اخلاقي دكتر ملكي دارد، چرا كه دكتر ملكي، ملاک های اخلاقی‌اش را حتي اگر به ضررش بود، فراموش نمی كرد. توسلي بازداشت افرادي همچون دكتر ملكي را موجب شكسته شدن سمبل های مقاومت ندانست و گفت كه جوان هاي ايران، پیام نسل ملکی را گرفته اند، پيامي كه براي تحقق آن زمان نیاز است.بر اين اساس او گفت كه تحقق تحول در جامعه زمان بر است و نیاز به صبوری و پیگیری دارد؛ اینطور نیست كه مطالبات مردم یک شبه برآورده شود؛ آموزه ای قرآنی هم همین را نشان می دهد. توسلي در تأييد اين سخن همسر دكتر ملكي كه «همه با هم يكي هستيم» به وجود اختلاف دیدگاه در روش‌های اجتماعی اشاره كرد و گفت: «یاد بگیریم به اعقادات همدیگر احترام بگذاریم. جامعه ای که نتواند همدیگر را تحمل کند هیچگاه نمی تواند زمینه های فرهنگی یک جامعه دموکراتیک را فراهم کند.» بر همين اساس او بر امر آموزش تأكيد كرد. توسلي افزود: «آگاهی گام به گام بالا می رود، در اين راستا بايد فرهنگ گفت و گو را گسترش دهیم كه این فرآیند زمینه‌ساز تحول فرهنگی در جامعه خواهد شد.» او در ادامه با اشاره به لزوم احترام به كساني كه ارزش هایی را در زمان حال می آفریند بدون توجه به ديدگاه‌ها و يا عملكرد گذشته‌شان، گفت كه اين پیام را بدهیم كه گذشته را فراموش نمی کنیم اما می گذریم برای اینکه همه باید در کنار هم باشیم تا جنبش موفق باشد. محمد بسته نگار عضو شوراي فعالان ملي- مذهبي نيز كه در كنار نمايندگان احزاب و نهادهاي مدني مختلف از جمله سازمان ادوار تحكيم وحدت، دفتر تحكيم وحدت، كانون مدافعان حقوق بشر، جنبش مسلمانان مبارز، حزب ملت ايران، كميته گزارشگران حقوق بشر و جامعه زنان انقلاب اسلامي در اين نشست حاضر شده بود به ذكر خاطره‌اي از چگونگي انتصاب دكتر ملكي به رياست دانشگاه تهران پس از پيروزي انقلاب پرداخت. دوران سرپرستی دانشگاه تهران توسط دكتر ملكي تنها دوره‌ای بوده که دانشگاه به صورت شورایی متشکل از اساتید، دانشجویان و کارمندان اداره می‌شده است كه این شوراها، رییس دانشکده و رییس دانشگاه را تعیین می‌کردند. دكتر ملكي پس از تشکیل این شوراها بارديگر به ریاست دانشگاه تهران انتخاب شد. منش و روش دكتر محمد ملكي در دوران فعاليت‌هاي سياسي و فرهنگي‌اش به گونه‌اي است كه قدسي ميرمعز همسرَ دكتر ملكي در پايان اين نشست خطاب به حاضران گفت:«هیچکس برای نجات ما نخواهد آمد جز خودمان. هرکس در بیرون منافع خودش را در نظر خواهد گرفت.»

جمهوری اسلامی، الگوی مردم آزاری دینی شده - مصاحبه با عمار ملکی فرزند دکتر ملکی

چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۸ روز آنلاین، لیلا طیری
با عمار ملکی، فرزند دکتر محمد ملکی که این روزها اخبار بسیار نگران کننده ای در مورد وضعیت وی در زندان به گوش می رسد، مصاحبه کرده ایم.او که به شدت نگران پدر سالخورده اش است می گوید: "حکومت قصد عقده گشایی و آزار دکتر ملکی را دارد." این مصاحبه در پی می آید. از آخرین وضعیت دکتر ملکی چه خبری دارید و ایشان در زندان در چه شرایطی هستند؟ متاسفانه خانواده در 15 روز گذشته در بیخبری مطلق بوده و دکتر حتی هیچ تماس تلفنی هم نداشته است؛ از طرف دیگر بدلیل اینکه او در سلول انفرادی است امکان اینکه کس دیگری که با او هم بند باشد و یا از داخل زندان ملاقات داشته باشد خبری بدهد هم وجود نداشته. روز دوشنبه این هفته هم وکیل پدر، آقای دکتر مولایی، دستور ملاقاتی از قاضی گرفته بودند و مادر، برادر و خواهرم برای ملاقات مراجعه کردند اما پس از معطلی سه ساعته گفتند بازجو اجازه ملاقات نمیدهد و دکتر ممنوع الملاقات است. از این جهت ما بشدت نگران سلامتی پدر هستیم؛ چرا که بنا به تجارب زندانهای قبل و وضعیت دیگر زندانیان، معمولا وقتی وضع سلامتی زندانی وخیم است از دادن ملاقات و تماس تلفنی خودداری میکنند. مخصوصا که وضعیت سلامتی دکتر ملکی در هنگام بازداشت نیز مساعد نبود و ایشان در حال درمان و استراحت بودند. دکتر ملکی هنگام بازداشت تحت درمان بیماری پروستات بودند و همسر ایشان طی روزهای گذشته از وخیم تر شدن وضع جسمی دکتر خبر داده اند؛ لطفا بفرمایید وضعیت جسمی دکتر در چه شرایطی است؟ پدر از مشکلات مختلفی رنج میبرند که تقریبا همگی بنوعی از نتایج و پیامدهای آزارهای زندانهای قبلی بوده است. او در سالهای 60 تا 65 در اثر تحمل شکنجه های سیاه ناشی از ضرب و شتم و فشارهای جسمی و روحی در زندان به مشکلات قلبی، دردهای پا و دست و کمر، و مشکل بینایی دچار شدند و در اثر شکنجه های سفید در زندان سال 80 که درآن اجازه استفاده از سرویسهای بهداشتی برایشان محدود بود، مشکلات بیماری شدید پروستات و دیابت هم بدان اضافه گردید. البته در اینجا باید توضیح دهم که علیرغم بیماریهایی که دکتر ملکی داشت، او تا پیش از بازداشت با توجه به مراقبتهای پزشکی و مراعاتی که در مصرف منظم داروها انجام میگرفت، همه بیماریهایش تحت کنترل بود و تنها از ضعف ناشی از اثرات داروها رنج میبرد و به همین دلیل هم بیشتر در منزل استراحت میکرد. در اصل وضعیت سلامتی او مثل بیماری بود که به شکل عادی در حال درمان است و او را یکباره از ادامه درمان محروم کنند.این توضیح را دادم که درصورتی که خدای ناکرده در اثر ممانعت و سهل انگاری مقامات قضایی جهت درمان پدر، اتفاق ناگواری برایش روی دهد، آنها ادعا نکنند که وی از پیش از بازداشت بیمار بود و در اثر بیماریهای قبلی برای او اتفاقی افتاد، زیرا این ادعای مرسومی است که دستگاه قضایی در ماههای گذشته برای زندانیانی که در اثر فشارهای وارده در زندان برایشان اتفاقی رخ داده، مطرح کرده اند. من همین جا بار دیگر از طرف خانواده تاکید میکنم که دکتر ملکی تحت درمان و تا پیش از دستگیری، بیماریهای وی همگی تحت کنترل بود؛اما اینک با دستگیری و عدم دسترسی اش به داروها و اخلال در مصرف منظم آنها، سلامتی وی را مورد تهدید قرار داده اند. با توجه به وضعیت جسمی دکتر ملکی فکر می کنید با بازداشت ایشان چه هدفی را دنبال می کنند؟ ظاهرا این بار نیز با نوع دیگری از شکنجه که احتمالا مخملی است، قصد دارند با جلوگیری از روند درمان بیماریهای پدر و به جای آن دادن قرصهای آرامبخش و مسکن، به نوعی به حذف نرم و طبیعی وی دست زنند. مشخص است که طبق تمامی قوانین بین المللی و حقوق بشر جهانی و حتی مصوبه مجلس خودشان در سال 81، عدم اجازه درمان به زندانی بیمار و جابجا کردن داروهایش و نگهداری در سلول انفرادی از مصادیق بارز شکنجه محسوب میشود و اینها مواردی است که همگی دارددرمورد دکتر ملکی اعمال میشود. تاکنون در این مورد چه اقدامات و پی گیری هایی انجام داده اید؟ درباره مشکلات سلامتی و خطراتی که دکتر ملکی را تهدید میکند، همسرشان دو نامه یکی به بازپرس و دیگری به رییس قوه قضاییه نوشته و هشدار داده اند که سلامتی وی در خطر است. ما هم با توجه به شواهد روزهای اخیر و بی اطلاعی مطلق، به شدت نگرانیم که مبادا برای ایشان اتفاق ناگواری رخ داده باشد. آیا پاسخی نیز از سوی مسولان قضایی در این زمینه به شما داده اند؟ ما بعنوان خانواده دکتر ملکی تاکنون از تمامی راههای قانونی داخل کشور چه از طریق ارسال نامه به مقامات قضایی و چه از طریق پیگیری و درخواست قانونی وکلا اقدام کرده ایم اما متاسفانه تاکنون هیچ پاسخی نگرفته ایم. مشخصا چه اتهامی به پدرتان تفهیم شده است؟ اتهاماتی که به ایشان تفهیم شده همان عنوان کلی اقدام علیه امنیت ملی پیرامون حوادث پس از انتخابات میباشد که واقعا عجیب و شاخدار است. تمام کسانیکه دکتر ملکی و نظرات و مواضع او را میشناسند، میدانند که این اتهام اساسا بی ربط است زیرا او اعتقاد به شرکت در انتخاباتی که آزاد و سالم برگزار نمیشود نداشت و رای هم نداد. از طرف دیگر از چند ماه مانده به انتخابات درگیر مساله درمان سرطان پروستات بود و از اینرو در پی حوادث پس از انتخابات فعالیت قلمی و یا مصاحبه چندانی نداشت و تنها با ناراحتی ناظر حوادث پس از انتخابات بود. به هر حال این اتهام بسیار نچسب است و ظاهرا تنها پوششی برای یک مساله دیگر است. چه مساله ای؟ آنچه شواهد نشان میدهد آنست که در پی اتفاقات اخیر و امنیتی ونظامی کردن فضای کشور پس از انتخابات و دست زدن به بازداشتهای گسترده فعالان سیاسی، انگار حاکمیت این شرایط را فرصتی یافته تا دست به تصفیه حساب با بعضی از منتقدان نیز بزند و ظاهرا دکتر ملکی که همواره در راستای منافع ملی و دفاع از آزادی و حقوق بشر انتقاداتی را به شکل صریح و مسالمت آمیز ابراز داشته، هدف این برنامه بوده است و شاید بنوعی حکومت قصد عقده گشایی و آزار وی را دارد. از طرف دیگر ایشان یک شخصیت دانشگاهی هستند که درباره مسائل دانشگاه و جنبش دانشجویی همواره صاحب نظر بوده اند و باز هم بنا به شواهد، دستگیری ایشان در آستانه بازگشایی دانشگاهها، احتمالا با مسائل مرتبط با دانشگاه و زمزمه انقلاب فرهنگی دوم بی ارتباط نیست. به هر حال دکتر ملکی راوی و شاهد آنچه یکبار بر سر دانشگاه به عنوان انقلاب فرهنگی رفته است بوده اند و یقینا در تمامی این سالها سرسخت ترین مخالف و منتقد آن واقعه نامبارک بوده که البته بهای مخالفتشان را نیز در زندان دهه 60 پرداختند. گفتید که دکتر ملکی در قضیه انتخابات هیچ فعالیتی نداشت و در اعتراضات نیز شرکت نمیکرد، ایا فعالیت های ایشان طی سالهای گذشته می تواند مبنای بازداشت و برخورد با پدرتان باشد؟ ببینید پدر در تمام این سالها، نوشته هایشان در دو حوزه بوده است: یکی نوشته هایی بوده است که با هدف آگاهی بخشی به نسل جوان درباره واقعیات تاریخ معاصر و حوادث و رویدادهای 50 سال اخیر بوده که غالبا در تریبون ها و رسانه های رسمی سانسور شده و یا وارونه جلوه داده شده است. بخش دیگر مقالات ایشان، انتقاداتی بوده که وی در راستای منافع ملی و یا دفاع از حقوق افراد و یا مطرح نمودن مشکلات کشور و دادن پیشنهاد به حاکمیت جهت برون رفت از شرایط بحرانی مطرح کرده است. دکتر ملکی از آنجا که هرگز وابستگی حزبی، سیاسی و تشکیلاتی نداشته و اساسا خاستگاه انتقاداتش تنها بخاطر مردم و دفاع از آزادی و حقوق بشر بوده، بسیاری از خطوط قرمزی را که حاکمیت جهت محدود کردن انتقادات کشیده، رد کرده است.همین باعث شد بسیاری از مسائلی که زمانی صحبت از آنها تابو بود، به عرصه عمومی کشیده شود تا آگاهی افکار عمومی سبب گردد که حکومتگران مجبور به پاسخگویی شوند.اعتقاد وجدانی، اخلاقی و دینی دکتر نسبت به امر به معروف و نهی از منکر حاکمان، همواره او را به طرح بی پرده انتقادات دلسوزانه و مسالمت آمیز در قالب نوشته ها و سخنرانی هایش وامیداشت و حتی زمانی که به لحاظ کهولت سن، نگرانی از خطر آزار حکومت وجود داشت، باعث نشد که ایشان نقد رفتارهای حاکمیت را کنار بگذارد و به همین دلیل هم تاکنون و هنوز دارد هزینه آگاهی بخشی و حق خواهی اش را میدهد.حکومت هم خوب میداند که انتقادات و مبارزات وی هرگز به خاطر قدرت خواهی و سیاسی کاری نبوده است و از روی اعتقاد عمیق به دموکراسی، حقوق بشر و آزادی و عدالت بوده و از همین رو هر اتهامی به ایشان نمیچسبد. آقای ملکی جالا خانواده شما تصمیم دارند چه اقداماتی انجام دهند؟ آیا هنوز به اعاده حقوق پدرتان از طریق مراجع قضایی امیدوارید ؟ صادقانه بگویم که بنا به تجاربمان از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، امیدی به رعایت قانون در سیستم قضایی نداریم. متاسفانه آنچه تاکنون شاهد بوده ایم این است که رعایت قانون در سیستم قضایی یک استثنا و نقض قانون قاعده بوده است. اما باز هم از طریق قانونی پیگیر هستیم و در ضمن از تمامی سازمانهای حقوق بشری بین المللی و از تمامی انسانهای آزادیخواه در سراسر جهان که شاهد رفتار غیرانسانی حاکمیت با یک استاد کهنسال و پیشکسوت و یک انسان بیمار تحت درمان و یک منتقد صادق و مسالمت جو هستند، خواهان اعتراض و فشار به مقامات جمهوری اسلامی برای آزادی و یا اقدام فوری برای بستری کردن و رسیدگی به مساله سلامتی ایشان و دیگر دانش آموختگان و زندانیان سیاسی ایران هستیم. همچنین به مسئولان جمهوری اسلامی هم توصیه میکنیم که دست از آزار زندانیان سیاسی و خانواده های آنها بردارند و اگر اعتقاد و پایبندی به هیچ یک از مبانی حقوق بشری و آموزه های انسانی و دینی ندارند، به لحاظ قانون مقرر بین موجودات، از آزار همنوعان دست بردارند. شما شاهد بوده اید که در روزهای اخیر علاوه بر آزار زندانیان بیمار و پیر و جوان، چطور با دادن وعده آزادی در خبرگزاریهای خودشان - مثل مورد دکتر زیدآبادی - و یا دادن وعده ملاقات در یک نامه رسمی - مثل مورد دکتر ملکی، خانواده ها و حتی کودکان معصوم و دل شکسته را چشم انتظار گذاشتند و بعد با خلف وعده چطور آنها را آزار دادند. متاسفانه حکومتی که ادعا میکرد الگوی مردمسالاری دینی در جهان است، به الگوی مردم‎آزاری دینی در جهان تبدیل شده و به نام دین و حکومت دینی، به آزار مردمان و فرهیختگان و خانواده های آنها پرداخته است.

«حتی ولی فقیه در کشتن دکتر ملکی مسئول است»

گفت و گو با همسر دکتر محمد ملکی پیرامون وضعیت این زندانی
امروز سه‌شنبه چهاردهم مهرماه ۱۳۸۸ خانواده‌ی دکتر محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب که ۴۵ روز پیش از این در بستر بیماری دستگیر و به زندان اوین منتقل شده است، طی نامه‌ی سرگشاده‌ای اعلام کردند مطمئن هستند که آقای ملکی از نظر سلامتی در وضعیت خطرناکی به سر می‌برد. در همین باره با خانم قدسی میرمعز همسر دکتر ملکی، گفت‌ و گو کردم. خانم میرمعز می‌گوید: پیش از این ما درخواست کرده بودیم که آقای ملکی به خاطر شرایط جسمانی‌اش به بیمارستان منتقل شود. اما قاضی پرونده به آقای مولایی، وکیل ایشان پیشنهاد داده بود که فعلاً ما ملاقاتی با وی داشته باشیم و بعد به مسأله‌ی انتقال به بیمارستان پرداخته شود. به همین خاطر نامه‌ای مبنی بر اجازه‌ی ملاقات به وکیل داده بودند. روز دوشنبه سیزدهم مهرماه، من همراه پسر و دخترم با نامه‌ی قاضی برای ملاقات به اوین رفتیم. از حدودهای ساعت هشت تا ۱۱ صبح منتظر ماندیم. در نهایت به ما گفتند که ایشان ممنوع‌الملاقات است. وقتی اعتراض کردیم که قاضی پرونده به ما نامه داده است که به ملاقات بیاییم، مسئول بازجویی گفت: «بروید به قاضی بگویید مسئول بازجویی گفته است ممنوع‌الملاقات است.»
ولی به لحاظ قانونی، قاضی پرونده مسئول ملاقات دادن یا ندادن به متهم است. روال قانونی مگر این نیست؟
همین طور است. اما در مدتی که حوادث پس از انتخابات پیش آمده است، رئیس و مرئوس و بالا و پایین ندارد.
این که نتوانستید آقای ملکی را ملاقات کنید، چرا باعث این همه نگرانی شما از وضعیت سلامتی ایشان شده است؟
چون این سابقه را از دهه‌ی ۶۰ و سال ۸۰ که دکتر در زندان بود، داریم. هر وقت زندانی حالش وخیم بود، اجازه‌ی ملاقات داده نمی‌شد. از سوی دیگر، دکتر حدود ۲۵ روز پیش تماس تلفنی گرفت و خواست برایش لباس ببریم. در این تماس گفت که در زندان به او آرام‌بخش می‌دهند. اما ایشان اصلاً احتیاج به آرام‌بخش ندارد. خود وی داروهای لازم را دارد. داروهای آرام‌بخشی که در زندان به ایشان می‌دهند، با سابقه‌ای که ما از سال ۸۰ که دکتر در زندان ۵۹ سپاه نگاه‌داری می‌شد داریم، آرام‌بخش نیست؛ بلکه روان‌گردان است. آن سال هم که از این قرص‌ها به او داده بودند، خود دادستانی انقلاب ناچار شد ایشان را ۲۲ روز در بیمارستان بستری کند. با توجه به این مسائل، من با اطمینان می‌گویم که حال دکتر ملکی بد است. چون هم ۴۸ سال است با ایشان زندگی می‌کنم، از وضع جسمی و روحی وی باخبرم و هم طی این مدت برخوردها را در این گونه موارد تجربه کرده‌ام. مجموعه‌ی آن‌چه گذشته است این اطمینان را به من می‌دهد که این‌گونه قضاوت کنم. برای من صد درصد قطعی است که ایشان وضع بدی دارد که به ما اجازه‌ی ملاقات ندادند.
در حال حاضر اعتراض یا خواسته‌ی مشخص شما در وضعیتی که دکتر ملکی دارند، چیست؟
درخواست ما حتی این نبود که ایشان را آزاد کنند. ما گفتیم می‌دانیم که ایشان اتهامی ندارد و در نهایت شما شرمنده خواهید شد؛ ولی از نظر قانون اساسی، حقوق بشر و حتی از نظر اخلاق انسانی و اخلاق اسلامی، وظیفه‌ی شما این است که او را برای درمان بفرستید. باید قرارش را تبدیل کنید که به بیمارستان فرستاده شود.
در مقابل درخواست شما برای اعزام به بیمارستان، چه پاسخی دادند؟
وقتی ما اعتراض کردیم، گفتند که او را به بهداری اوین می‌برند. حال شما توجه کنید که کدام دکتر متخصصی می‌رود در زندان و در بهداری اوین کار کند؟ چرا که ایشان آریتمی دارد و نیاز به دکتر متخصص قلب دارد. مشکل پروستات او را حتماً باید دکتر متخصص درمان کند. دیابت و انواع و اقسام بیماری‌ها را دارد که همه هم در اثر زندان‌ رفتن‌ها در جمهوری اسلامی به وجود آمده است.
آخرین ملاقات حضوری شما با دکتر ملکی کی بوده و ایشان در چه وضعیتی بودند؟
۴۶ روز از دستگیری ایشان گذشته است. ۱۰ یا ۱۵ روز بعد از دستگیری‌اش، با اصرار وکیل ایشان، به ما ملاقاتی دادند که در آن بازجو، آقای دکتر مولایی وکیل ایشان و من حضور داشتیم. در این ملاقات، ایشان به شدت مریض بود. یعنی دست‌هایش می‌لرزید و زانوهایش درد و لرزش داشت. چون همان طور که گفتم اگر سرطان پروستات ایشان درمان نشود، امکان متاستاز هست. آریتمی قلبی هم که دارد و باعث می‌شود ایشان یک‌باره مانند یک جنازه بیفتد و باید حتماً کمک‌های اولیه به او برسد. باید پایش را بالا گرفت که خون به مغز برسد. تازه بعد از کمک‌های اولیه، ایشان یک هفته در سی‌سی‌یو بستری می‌شد.
با نوشتن این نامه، قصد گفتن چه مطلبی یا یاد‌آوری دوباره‌ی چه نکته‌ای را داشتید؟
این که علی‌رغم نامه‌ی قاضی، به ما اجازه ملاقات داده نشد، برای ما محرز است که حتماً دکتر ملکی وضع وخیمی دارد و نمی‌خواهند خانواده‌اش او را در این شرایط ببینند. اگر برای ایشان خطری ایجاد شود، همه‌ی مسئولین جمهوری اسلامی، حتی ولی فقیه، همه در کشتن دکتر ملکی مسئول هستند. چون آنان، با نبردن ایشان به بیمارستان و جلوگیری از درمان او، قصد کشتنش را دارند.

وضع مزاجی دکتر محمد ملکی در زندان به وخامت گرائیده است

05/10/2009
به گزارش منابع خبری و تائید اعضای خانواده دکتر "محمد ملکی" اولین رئیس دانشگاه تهران پس ازتشکیل حکومت اسلامی درزندان رو به وخامت نهاده است. دکتر ملکی از چهرهای "ملی- مذهبی" به شمار می رود و اکنون چند هفته است که در زندان اوین به سر می برد. به گفته همسر وی ، دکتر ملکی از بیماری های گوناگون رنجور است و نیاز با مراقبت های پزشکی دقیق و نزدیک دارد. در نگاهی به رویداد های امروز ایران ، در یک گفت و گوی تلفنی از خانم "میرمعز" همسر دکتر ملکی در مورد آخرین دیدار و وضعیت این فعال سیاسی سالمند پرسیدم .
فایل صوتی گفتگو را از اینجا بشنوید

نشانه ها حکایت دارد که حال دکتر ملکی در زندان وخیم است

بعد از گذشت 45 روز از بازداشت دکتر محمد ملکی و در حالیکه کماکان وی در سلول انفرادی نگهداری میشود، اکنون نشانه ها حکایت از آن دارد که حال وی در زندان وخیم است و از اینرو خانواده را در بی‎اطلاعی مطلق گذاشته اند. در 14 روز گذشته دکتر ملکی هیچ تماسی با منزل نداشته است و امروز، دوشنبه، قرار بود که طبق نامه کتبی قاضی پرونده، خانواده با وی در زندان اوین ملاقات داشته باشد، اما در پی مراجعه خانواده اعلام شد بازجو اجازه ملاقات نمیدهد و وی ممنوع الملاقات است. این درحالیست که وکیل دکتر ملکی اطلاع یافته بود که ظاهرا بازجویی وی پایان یافته است. این شواهد نشان دهنده این است که همانطور که خانواده بارها در نامه به مسئولان هشدار داده بود، وضعیت سلامتی محمد ملکی وخیم است و احتمالا اتفاقی برای ایشان رخ داده که مقامات زندان از دادن هر نوع اطلاعی از وضعیت او خودداری میکنند. دکتر ملکی در تنها ملاقاتی که حدود یکماه پیش در زندان با همسر و وکیلش داشته به شدت از مشکلات بیماری ابراز ناراحتی کرده و خواستار اقدام فوری جهت درمان بوده که علیرغم درخواستهای مکرر خانواده و وکلای وی، هیچ اقدامی توسط مقامات تاکنون صورت نگرفته است.خانواده دکتر ملکی به شدت نگران وضعیت سلامتی ایشان بوده و بار دیگر هشدار داده و اعلام میکند که مقامات عالی نظام ظاهرا با شیوه نرم و تدریجی و با علم به بیماریهای تهدیدکننده سلامتی محمد ملکی، قصد حذف فیزیکی ایشان را دارند و از اینرو مسئول هرگونه اتفاق ناگواری برای سلامتی وی خواهند بود. خانواده ملکی - دوشنبه 13 مهر 1388

قطعه شعری به یاد دکتر ملکی

پاسخ شما به فراخوان موج سبز آزادی: یادمان اسرای جنبش سبز / خدا بزرگ است... ف.م.فریاد به یاد دکتر محمد ملکی، مبارز خستگی ناپذیر سال‏ها در آن شب خفقان که تو از بام خانه‏ات و من نیز از بام خانه‏ام بانگ برداشتیم که:"خدا بزرگ است..." فریادهایمان در هم پیچید؛ و پیوندی شد جاودانه، که تا روز پیروزیگسسته نخواهد شد و تو، ومن، تجلی یک امید شدیم؛ در میلیون‏ها حنجره... منبع: موج سبز آزادی

یادمان اسرای جنبش سبز / نفرین زمین، به یاد محمد ملکی

کتاب پرواز در قفس مجموعه اشعار دکتر محمد ملکی است که در ايران اجازه انتشار نیافته است. در مقدمه این کتاب آمده است: "به مجموعه پرواز در قفس نمی‏توانم گفت نظم است یا نثر یا هر دو و یا هیچ کدام. نمی‏دانم، تنها می‏دانم فریادی است که سطر سطرش با خون نبشته شده و از عشق و جنون برآمده، مگر این دو همراه دیرین سرها و آبروها برباد نداده‏اند تا به تاریخ و زندگی معنی بخشند؟... آنچه در این مجموعه آمده، صفحات محدودی از یک کتاب تاریخ است که در تیرماه سال 60 در زندان اوین متولد شد و امروز پس از گذشت دو دهه و عبور از نشیب و فرازهای بسیار می‏خواهد گوشه‏ای از سال‏های پر حادثه‏ای را واگو نماید که عبرت‏آموز است و ماندگار و با این اعتقاد که اگر خالق هستی به قلم و آنچه از آن می‏تراود سوگند یاد می‏کند، به آن آثار قلمی نظر دارد که بازگو کننده درد و رنجی است که بر بندگانش وارد می‏آید، چه اگر قلم و آنچه می‏نگارد را کاری جز این باشد، سزاوار نفرین است نه سوگند." همچنین از محمد ملکی پیشتر مجموعه شعر «پيامبر آگاهی» كه به سبك مثنوی داستان زندگی پيامبر اسلام را بازگو می‏کند و "قصه بود و نبود" كه داستان مبارزه مردم فلسطين و انتفاضه براي كودكان به صورت شعر، منتشر شده‏است. شعر زیر یکی از شعرهای دفتر «پرواز در قفس» است که به یاد دکتر محمد ملکی، «این تک درخت پیر، دنیادیده و بی‏باک» و با آرزوی سلامتی و رهایی‏اش از دست «دیوان ویران‏ساز» در اینجا منتشر می‏شود:
نفرین زمین تقدیم به راهیان ره عشق زمین تب کرده و پوشیده از ابر سیاهی بود ابری خشک و بی باران و طوفان «خشونت» خاک میپاشید روی ابر سرگردان و دستان دراز باد از جا کند هر خاشاک و هر روئیده کم ریشه را از خاک و در جولان «طوفان» تک درخت پیر و دنیادیده و بی باک با آن دیو ویران‌ساز می‎جنگید و بر تسلیم و ترس و ضعف می‎خندید نه از طوفان نه از بوران نه از سرما نه از گرما نمی‎ترسید و از آن «بادهای موسمی» هرگز ز جای خود نمی‎جنبید چه می‎دانست ابر تیره خواهد مرد و «طوفان» جز کمی خاشاک و گرد و خاک و «نفرین زمین» چیزی نخواهد برد و فردا چون «بهار» آید زمستان سیلی سختی ز خورشید جهان افروز خواهد خورد محمد ملکی (یاسر) «زندان قزلحصار- تابستان 63»

وکیلان بازداشت شدگان سیاسی بی اطلاع از اتهام موکلان، مصاحبه با دکتر مولایی وکیل دکتر ملکی

نیکی محجوب بی بی سی فارسی 08 مهر 1388 سعید حجاریان، از اعضای دفتر مرکزی حزب مشارکت که پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شده بود، با سپردن وثیقه آزاد شده است. دستگیری آقای حجاریان که در پی سو قصد سال ۷۸ با مشکلات حرکتی و تکلمی شدیدی روبرو است، موجب اعتراض گروههای مختلف سیاسی شد. در همین حال برخی از خانواه های دیگر بازداشت شدگان همچنان از نگهداری عزیرانشان در زندان ابراز نگرانی می کنند. محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب ایران، یکی از بازداشت شدگان ناآرامی های اخیر در ایران است. آقای ملکی در زمان دستگیری در بستر بیماری بوده است. یوسف مولایی وکیل آقای ملکی با اشاره به بیماری های موکلش می گوید "آقای ملکی بیماری پروستات پیشرفته و ناراحتی قلبی دارد. در شرایط بیرون از زندان نیز ایشان از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نبودند. مسلما وقتی به زندان منتقل می شوند با محدودیت هایی که آنجا وجود دارد، این بیماری هایی که بیرون داشتند تشدید می شود." هنگامه شهیدی، روزنامه نگار، هم در اوایل تیرماه بازداشت شده بود. محمد مصطفایی وکیل خانم شهیدی می گوید که وضعیت روحی و جسمی موکلش مساعد نیست و در مواردی هم رفتار خوبی با وی نشده است. او گفت چندی روز پیش خانم شهیدی در ملاقاتی که با مادرش داشته "به قدری از نظر روحی و روانی مشکل داشته که خودش را مثل گنجشکی که در قفس مانده به کابین می زده است." آقای ملکی بیماری پروستات پیشرفته و ناراحتی قلبی دارد. در شرایط بیرون از زندان نیز ایشان از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نبودند. مسلما وقتی به زندان منتقل می شوند با محدودیت هایی که آنجا وجود دارد، این بیماری هایی که بیرون داشتند تشدید می شود . یوسف مولایی،وکیل محمد ملکی محمد مصطفایی وکیل خانم شهیدی می گوید خود بارها به زندان و بازپرس امنیت شعبه دو مراجعه کرده است، اما موفق به ملاقات با موکل خود نشده است. آقای مصطفایی ادامه می دهد "بازپرس شعبه دوم امنیت طبق نامه ای به زندان دستور داد تا من هنگامه شهیدی را ملاقات کنم تا وکالت نامه امضا شود اما متاسفانه بارها به زندان مراجعه کردم اما اجازه این ملاقات را علیرغم دستور مرجع قضایی به من نداده اند." به گفته وکلای بازداشت شدگان ناآرامی های اخیر ایران، پرونده موکلان آنها همچنان در مراحل اولیه است و وکلا به پرونده دسترسی ندارند. آقای مولایی وکیل محمد ملکی می گوید اتهامات کلی مطرح شده است و تا زمانیکه جزئیات پرونده مطالعه نشود، نمی توان مصداق های اتهامات را مشخص کرد. محمد مصطفایی، وکیل هنگامه شهیدی نیز از شرایط مشابهی سخن می گوید "هنوز به ما گفته نشده اتهام موکلم چیست حتی به خود خانم شهیدی نیز گفته نشده که دلایل اتهامش چیست." براساس گزارش ها، مسعود باستانی، احمد زید آبادی، سعید شریعتی و بسیاری دیگر از بازداشت شدگان همچنان در شرایط نامساعدی به سر می برند. این در حالی است که مقامات ایرانی، بر "شرایط مساعد" در زندان ها و "شرایط روحی و جسمی مناسب" بازداشت شدگان تاکید می کنند.

يادداشتی برای احمد زيدآبادی، از دکتر محمد ملکی

موج سبز آزادی، چهارشنبه 8 مهر 1388 این یادداشت از دکتر محمد ملکی مربوط به حبس احمد زیدآبادی در سال 1382 است که محتوای زیبای آن مناسب امروز است. شاید امروز که هر دوی این عزیزان دربند هستند، باز انتشار آن بی لطف نباشد. بسم الحق يادداشتی برای عزيز در بند دکتر احمد زيدآبادی دوست مبارز و نستوه، احمد بار ديگر قدرت بدستان ظالم تو را به اسارت کشيدند، با اين پندار موهوم که از زبان ابوذريت و قلم شمشيرگونه ات در امان باشند و چند صباحی ديگر با خيال باطل " ماندگاری" ، خود را مشغول کنند، غافل از اينکه ظلم بزرگترين آفت حکومت هاست. و اگر امروز تو و عزيزانی چون يوسفی اشکوری ، گنجی ، زرافشان ، آقاجری ، سلطانی ، دادخواه، باطبی و برادران محمدی و ده ها دانشجو و انسانهای دگر انديش مبارز، تنها به خاطر " ابراز عقيده" در زندانهای نظام به سر می برند، نگران نباشيد و خوش داريد اين ايام را و بدانيد که روزهای "طلايی" برای هر آزادهای فرصت در بند بودن بخاطر "بيان انديشه" است. و اين روزها که چهلمين روز شهادت حسين (ع) را به ياد مي نشينيم تو و ديگر " بنديان" خوب ميدانيد که هر روز عاشورا و جای جای زمين کربلاست و اگر قرار است يادی از پيشکسوت های آزادگي کنيم، اين کار نه با سروسينه زدن و اشک ريختن، که با ادامه راه آن بزرگواران ميسر خواهد شد، چه در هر زمان و مکان ميتواند حسينی باشد و يزيدی، فقط بايد چشم ها را شست تا با پاک چشمی حقايق را ديد. ديد در نظامی که مدعی ولائی بودن است با پيروان راه حسين که همان آمران به معروف و ناهيان از منکر حاکمان می باشند، چه رفتاری می شود. احمد عزيز سعادت اسارت را به تو و ديگر عزيزان تبريک می گويم با اين اميد که پايدار و استوار باشيد و بخاطر بسپار سفارش پير تجربه آموخته را که، اگر زبان ات را بستند، قلم ات را شکستند، نه با دست و دهان، که با چشمها و رگهايت، فرياد کن. پيروز باشيد کتر محمد ملکی 3/2/82

گفتگو رایو پیام آزادی با خانم قدسی میرمعز همسر دکتر محمد ملکی

عصرنو، سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۸ - ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹ خانم میر معز : دکتر ملکی در سن ۷۶ سالکی ،با توجه به شدت بیماری و عدم توانائی برای حرکت ، به « اقدام علیه امنیت ملی » متهم شده است.دکتر ملکی در هنگام دستگیری،به آنها که برای دستگیری وی به خانه ما آمده بودند، گفت ،من از شما تشکر می کنم ، درشرایطی که جوانان این چنین برای آزادی جانفشانی می کنند شمابا دستگیری و بردن من از بستر بیماری به زندان و مردن من در زندان ،مرا در مقابل آنان سربلند می کنید . مصاحبه با خانم میر معز را بشنوید

نور چشمان احمد زید آبادی و همسر محمد ملكی

روزآنلاین یکشنبه ۵ مهر ۱۳۸۸ نرگس محمدی روز پنجشنبه به همراه اعضای كانون مدافعان حقوق بشر به ملاقات همسر صبور و آرام زید آبادی عزیز رفتیم. در هنگام صحبت مهدیه در مورد اذیت و آزار احمد زید آبادی نگران شدیم كه مبادا بچه‌‌ها صدای مادر را بشنوند و از جان پدر بیمناك شوند و از او پرسیدم كه بچه‌ها در خانه نیستند. مهدیه آرام گفت كه در اتاقهایشان خوابیدند. اما چند دقیقه از صحبت ما نگذشته بود كه پویا و بعد پرهام از اتاقهایشان با چشمان پف كرده بیرون آمدند. به محض شنیدن صدای غریبه و صحبتهایی در مورد پدر آمدند و نشستند. مهدیه از همسرش می‌گفت. از ملاقاتها، از اذیت و آزار و از درد دلهای همسرش در ملاقات و كودكان معصوم نگاههایشان به دهانهای ما دوخته شده بود. اضطراب در چشمان پویا موج می‌زد و هر از چند گاهی با آهی عمیق جابه‌جا می‌شد. پرهام كوچك با اینكه اسباب بازی را در دست داشت اما تمام حواسش به ما بود. مهدیه می‌گفت سعی می‌كنم كه بچه‌ها چیزی متوجه نشوند ولی وقتی مصاحبه می‌كنم می‌آیند می‌نشینند و می‌شنوند. نمی‌دانم تصورات كودكانه پرهام و پویای عزیز از سلول انفرادی، از ضرب و شتم و چهره افسرده پدر در زندان و اوین چیست؟ ولی خوب می توان فهمید كه دنیای كودكانه شان چقدر آشفته و تیره و تار شده و به جای بازی با اسباب بازیهایشان با حرفهای درشت و سنگین بزرگترها مشغولند و این روزها نه تنها مجبور به تحمل دوری از پدر مهربانشان هستند بلكه با خبرهای بد و نگرانیها و دلواپسیها دست و پنجه نرم می‌كنند. ای كاش حریم دنیای كودكانه‌شان این چنین با خشونت و اضطراب فرو نمی‌ریخت و وارد دنیای آلوده ما نمی شدند. مهدیه از تحمل یك هفته سكوت خود پس از ملاقات آقای زیدآبادی می گفت. از این كه "این یك هفته چقدر سخت بود. احساس خفگی می كردم. آخر یعنی چه كه چون در نامه به رهبری كلمه معظم را ننوشتی اكنون باید عذرخواهی كنی. این كه اتهام نیست. این كه بازجویان نوشته‌ای به او دادند تا جای دفاعیات در دادگاه علنی قرائت كند." چقدر دشوار است كه از یك سو درد اسیر دربند را با تمام وجود درك كنی و از سویی در خانه به خاطر فرزندان خردسال زندگی روزمره و عادی را به جریان اندازی. با این فكر كه ای كاش می‌توانستیم لحظه‌ای شادی را به این كودكان هدیه كنیم منزل زید آبادی را ترك گفتیم و روز جمعه به دیدار قدسی میر معز همسر فداكار و استوار دكتر محمد ملكی رفتیم. مثل همیشه با رویی گشاده پذیرای مهمانها بود. از 5 سال زندان دهه 60 و 3 روز آویزان ماندن ملكی از دستانش، از 3 سالگی عمار در دوران اولین بازداشت دكترگفت و پس از 30 سال رسید به روزگار بیماری پیرمرد زندانی. از اینكه استاد و رئیس دانشگاه اكنون روزهای سخت بیماری را در سلولهای زندانها می گذراند. قبل از منزل دكتر ملكی در كنار همسر عیسی سحرخیز بودیم و از نیكی‌ها ی او یاد كردیم. ایشان می گفتند كه در ملاقاتم با آقای سحرخیز، دكتر ملكی را دیدم كه 2 نفر زیر بغلش را گرفته بودند و در گرمای تابستان پیرمرد لباس بافتنی بر تنش كرده بود و من از دیدن این صحنه بی‌اختیار اشك از چشمانم می‌غلطید و می‌افتاد. قدسی خانم وقتی گفت كه ای كاش لباسهای گرمی كه برایش بردم را به او بدهند چون این اواخر طاقت سرما نداشت، یاد صحبتهای خانم سحرخیز افتادم. به راستی كه مردان در زندانها متحمل شرایط زندان هستند و زنان فداكارشان در خانه‌هایشان كه بی‌شباهت به زندان نیست هر لحظه را با آنها در حبسند. قدسی خانم عزیز غصه نخور لباسها را دكتر پوشیده بود. به یاد دارم كه سال 79 وقتی اعضای ملی- مذهبی و نهضت آزادی در بازداشت بودند قدسی خانم پرانرژی‌تر از همه ما در همه تجمعات و نشست‌ها حاضر بود و تجربیاتش كمك حال ما بود و امروز باز قدسی خانم هست و دیوارهای بلند اوین و دنیایی شرم بر پیشانی ما نشسته كه جز سلام و عرض ارادت و ادب به پیشگاه این زنان و مردان نیك‌نام سرزمینمان هیچ نداریم.

نامه همسر دکتر ملکی به رئیس قوه قضائیه

خبرنامه امیرکبیر شنبه، ۴ مهر، ۱۳۸۸ همسر دکتر محمد ملکی نامه‌ای خطاب رئیس قوه قضائیه منتشر کرد. به گزارش خبرنامه امیرکبیر خانم میرمعز ضمن تشریح بیماری‌های دکتر ملکی و وضعیت نامناسب جسمی وی خواستار انتقال دکتر ملکی 76 ساله، مسن ترین زندانی سیاسی، به بیمارستان جهت معاینه شد. متن این نامه به شرح زیر است: بنام خدای سبحان ریاست محترم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران احتراما : تصویر نامه مورخ 20/06/1388 اینجانب قدسی میرمعز همسر جناب آقای دکتر محمد ملکی رئیس اسبق دانشگاه تهران با عنوان بازپرس محترم شعبه 2 امنیت مجتمع قضائی دادگاهها و دادسراهای انقلاب اسلامی به پیوست ارسال و توجه حضرتعالی را به موارد زیر معطوف می دارم. همانگونه که ضمن نامه فوق الاشاره تشریح شده، همسرم به لحاظ تحمل حبس های مکرر و طولانی، از یک سو از مشکلات ناشی از ستون فقرات، از یک سو درد ناشی از اعصاب مچ دست، از یک سو بیماری مغز و اعصاب و از سوی دیگر بیماری سرطان پیشرفته پروستات رنج می برد، و در حال شیمی درمانی از طریق تزریق زمان بندی شده آمپول می باشد. در حال حاضر بیماری نوسان ضربان قلب ( آریتمی ) ایشان حیات وی را تهدید می کند. مشکلات جسمی ایشان به گونه ای است که همواره جهت ادامه درمان به بیمارستان دی که پرونده پزشکی ایشان در آنجاست، مراجعه می شده است. در نامه مذکور تقاضا کرده ام که ضمن لحاظ نمودن مراقبتهای امنیتی، همسرم جهت معاینات ضروری به بیمارستان دی که پیشینه پزشکی ایشان در آنجاست اعزام گردد. همچنین با توجه به اینکه همسرم هیچگونه فعالیت مخفی نداشته و از این حیث بیم تبانی در مورد وی منتفی بوده، و با توجه به اینکه ایشان 76 ساله و مسن ترین زندانی سیاسی فعلی در بند است و احتمال متواری شدن نیز از سوی ایشان منتفی می باشد و اساسا ایشان هیچگاه در اندیشه ماندن در سرزمینی غیر از ایران نبوده و نیستند، لذا تقاضا دارد با لحاظ نمودن کهولت سن با تبدیل قرار ایشان از بازداشت به قرار مناسب دیگر، اقدام فرمائید. قدسی میرمعزهمسر دکتر محمد ملکی رونوشت : · دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران · مدیر کل محترم سازمان زندانهای کل کشور · ریاست محترم دادگستری استان تهران · کمیسیون محترم اصل نود مجلس شورای اسلامی جهت ملاحظه · کمیسیون محترم موضوع ماده 15 قانون حفاظت از حقوق شهروندی · دبیر محترم ستاد حقوق بشر قوه قضائیه

پیامگونه دکتر ملکی برای بازگشایی دانشگاه

يکماه از به بند کشيده شدن دگر بارۀ سنگربان پير و دلیر دانشگاه، دکتر محمد ملکي گذشت و اين ماهگرد مصادف با روز بازگشايي دانشگاهها و مدارس شده است. امروز نه بعنوان فرزند این استاد پیشکسوت و رنجدیده، بلکه بعنوان یک دانشجو، جای خالی پیامهای امیدبخش وی را بمناسبت آغاز سال تحصیلی احساس کردم. با خود اندیشیدم که در بند نگه داشتن او در هنگامه بازگشایی دانشگاه علیرغم وضعیت ناگوار سلامتی وی تصادفی نیست. شاید حاکمان خواسته اند در این روزهای بحرانی، قلم او را ساکت نگه دارند تا که فریاد حق خواهی و آزادیخواهی دانشگاهیان را سر ندهد. غافل از اینکه او پیش ترحرف را زده است و درد را گفته است. او را تصور کردم که در گوشه ای از خلوتگه خویش با پشتی خمیده از تحمل ستم دوران، ساده و صادق، دردمند و عاشق، آرام و پر صلابت، تن خسته و پرامید نشسته و بمناسبت بازگشایی دانشگاه برای دانشجویان پیامی مینویسد. نوشته ها و نامه‎های پیشین اش را ورق زدم. احساس کردم که از سلول تنهایی اش صدایم میزد که پیام من را برای دانشگاهیان بخوان. بار دیگر نامه هایش را مرور کردم و دریافتم که پیام امروزش را دیروز نوشته بود و انگار میخواست پیامگونه زیر که تمامی کلماتش را پیشتر خود نوشته است، بار دیگر به گوش دانشگاهیان و مردم برساند. با نام آزادي، آگاهي و عدالت به دانشگاهيان سنگربانان آزادي و عدالت "آن روز كه رضاشاه پاي به صحن دانشگاه تهران گذاشت تا مكاني را افتتاح كند كه مي‌دانست در آيندة ايران نقش اساسي بازي خواهد كرد (بهمن 1313) آيا تصور مي‌كرد سنگري را ساخته است كه سنگربانان آن به زودي استبداد و بي‌عدالتي را نشانه خواهند گرفت و صاحبان زر و زور و تزوير را نگران خواهند ساخت و آيا رضاشاه مي‌دانست وقتي پايش را از دانشگاه بيرون بگذارد و سنگر به تصرف دانشجويان و استادان درآيد، انديشه‌هاي پرتاب شده از اين سنگر خواب راحت را بر زورگويان و استثمارگران حرام خواهد كرد و آيا او هرگز مي‌انديشيد كه جبهة جديدي عليه خودش باز كرده كه دودمان او و جانشين‌اش را به باد خواهد داد و خشن‌ترين نوع استبداد (به قول آيت‌الله طالقاني: استبداد ديني) هم موفق به فتح اين سنگر نخواهد شد." (1) "ديديم چگونه نهالي كه در 16 آذر 32 كاشته شد به بار نشست و 18 تير 78 بار ديگر از سنگر آزادي فرياد مرگ بر ديكتاتوري برخواست كه تا امروز ادامه دارد و دانشجويان و استادان دانشگاههاي كشور هزينه آن را مي‌پردازند و به مقاومت ادامه مي‌دهند. امروز استادان و دانشجويان با تمام وجود آثار تلخ تسلط حكومت بر دانشگاهها و از بين رفتن استقلال محيطهاي علمي را احساس مي‌كنند زيرا رؤسا و مسئولان انتصابي هرگز نمي‌توانند يا نمي‌خواهند از حقوق دانشجو و استاد دفاع كنند و نگذارند به حريم دانشگاهها تجاوز شود. دانشجو آرمانخواه است و مدافع آزادي و عدالت و اين خصلت دانشجويي است، تا دانشگاه هست مبارزه با ظلم و بي‌عدالتي و ديكتاتوري ادامه دارد."(2) "نگاهي به آنچه پيش و پس از انقلاب ضد سلطنتي بر دانشگاه ها گذشته نشانگر اين واقعيت است که دشمنان آزادي هرگز نتوانسته اند يا نخواسته اند بفهمند که بسياري از دانشگاهيان که دل در گروي آزادي مردم دارند، هيچگاه اجازه نخواهند داد سنگر آزادي به دست استبداديان تسخير شود. تاريخ گواه است هر گاه دانشگاهها مورد هجوم دشمنان قرار گرفته اند، همبستگي ميان استاد و دانشجو سد محکمي در برابر استبداديان به وجود آورده است." (3) "آنگونه كه شاهد بوده‌ايم هيچ تحول و دگرگوني اساسي در كشور بدون حضور فعال دانشجويان متصور نيست و اين رسالتي است كه مردم بعهده دانشگاهيان نهاده‌اند و از آنجا كه فعاليت سياسي دانشجويان معطوف به كسب قدرت سياسي نيست، تنها در جهت انتقال خواسته‌هاي اجتماعي و اعمالِ فشار در جهت اصلاح وضعيت موجود يا تغيير ساختار سياسي در مسير رسيدن به خواسته‌هاي جامعه عمل مي‌كند"(1) "امروز كه قدرت به دستان براي لاپوشاني شكست‌هاي خود در زمينه‌هاي گونه‌گون تلاش مي‌كنند تا سنگر دانشگاهها را تضعيف كنند و در پندار خود اين سنگ بزرگ را از پيش پايشان بردارند وظيفه و رسالت دانشجويان در تلاش براي تحول و دگرگوني، آشكار و آشكارتر مي‌گردد."(1) "در خيال خود زمينه‌سازي براي كودتاي فرهنگي دوم مي نمايند. مطمئن باشيد با اين حركات زشت و ديوانه‌وار نمي‌توانيد صداي انتقاد دانشجويان را خاموش و اين سنگرهاي آزادي را تخريب كنيد. راستي در ذهنِ شما چه مي‌گذرد و انگيزه‌تان از اين كارهاي مسخره چيست؟ مي‌خواهيد آزموده را بار ديگر بيازماييد؟ كمي فكر كنيد نتيجه بستن دانشگاهها، كشتار وحشيانه دهه شصت و نسل‌كشي سال 67 در زندانها كه عمده قربانيان آن دانشگاهيان بودند، قتل‌هاي زنجيره‌اي، ترور دگرانديشان، حملة سال 78 به دانشگاهها و كشتار و زنداني كردن دانشجويان چه مشكلي از مشكلاتِ عديدة "نظام ولائي" را حل كرد كه امروز مي‌خواهيد با تغيير صحنه بار ديگر آن نمايش‌ها را تكرار كنيد؟ اي شما صاحبان قدرت، نگاهي به تاريخ بياندازيد و از سرنوشتِ فرعونها، نمرودها، استالين‌ها، هيتلرها، صدامها عبرت بگيريد ــ اگرچه نخواهيد گرفت، ــ مطمئن باشيد اين فرمانِ تاريخ و قانونمندي حاكم بر اين جهان است كه "الملك يبقي مع الكفر ولايبقي مع الظلم" (جهان با كفر باقي مي‌ماند اما با ظلم نه)، مرگ ظلم و ظالم دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. و حتماً فراخواهد رسيد. من دگربار فرياد مي‌كنم اگر نه يك بار ده بار هم كودتاي فرهنگي با نام انقلاب فرهنگي بكنيد باز دانشگاهها «سنگر آزادي» باقي خواهند ماند." (4) با سلام به دانشگاه، سنگر تسخيرناپذير عدالت و آزادي دکتر محمد ملکی آری او حرف را زده است و درد را گفته است. در خانه اگر کس است یک حرف بس است. کاش حاکمان میفهمیدند که دربند نگه داشتن او و دیگر دانش آموختگان ايران، دردی از نظامشان دوا نمیکند. او را که آبروی دانشگاه است رها کنید تا مباد گزندی بر جسم و جانش رسد. مگذارید که آتش خشم دانشجویان، استادان و مردمان بیش از این شعله‎ور شود. کاری نکنید که بدنامی‎تان در میان دانشگاهیان و فرهیختگان جهان افزونتر شود.(5) پی‎نوشت * تمامی عبارات آغاز و پایان نیز از نامه های پیشین دکتر محمد ملکی است و آنها که با ادبیات وی آشنایی دارند، این واژگان را میشناسند. تمامی متن این پیامگونه نیز از نامه ها و پیامهای پیشین اوست. 1- "دانشگاه، سنگر تسخيرناپذير"، محمد ملکي، مهر 86 2- "16 آذر روزِ برافراشته شدن پرچم مقاومت"، محمد ملکی، آذر 86 3- "پيام به استادان و دانشجويان عزيز"، محمد ملکي، 27 خرداد 88 4- "سراب عدالت و خواب کودتاي فرهنگي دوم"، محمد ملکي، 29 ارديبهشت 86 5- اخیرا 343 نفر از دانشگاهیان جهان با اشاره به زندانی بودن دکتر ملکی، نگرانی عمیق خود را از وضعیت وخیم دانشگاههای ايران ابراز کرده‎اند و خواستار متوقف شدن تعرض به حریم دانشگاهها شده‎اند. http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=5805

نگرانی دانشگاهیان جهان از اوضاع دانشگاههای ایران

ایران امروز 17 سپتامبر 2009 شنبه، ۲۸ شهريور، ۱۳۸۸ ما استادان و مدیران دانشگاههای مختلف جهان نگرانی عمیق خود را از وضعیت وخیم دانشگاههای ایران٬ به ویژه پس ازانتخابات اخیر رئیس جمهوری ابراز می داریم. تمامی شواهد برآن است كه مقامات دولتی در گیر سركوبی عمده در دانشگاههای ایران هستند و قصد دارند كه آزادی‌های آكادمیك را از این هم بیشتر زیر پا گذارند. ما دلائل و شواهدی داریم كه استادان و دانشجویان در خطر جدی هستند. به خوابگاههای دانشجوئی حمله شده٬ و تعدادی از استادان از جمله رئیس سابق دانشگاه تهران٬ دكتر محمد ملكی٬ دستگیر و زندانی شده اند. وحشت دانشگاه های كشور را فرا گرفته كه «انقلاب فرهنگی» جدیدی٬ با عواقبی فاجعه بار مشابه انقلاب فرهنگی اول ٬در بهار ١٩٨٠ در راه است. چنین اقدامی به اخراج هزاران استاد و دانشجو كه مخالف سیاست های سركوب گرانه ی رژیم هستند منجر شده ٬ و دانشگاههای ایران بیش از پیش از استاندارد های آكادمیك و فعالیت های علمی تهی خواهند شد. ندا هائی سر داده می شود كه باید «علوم انسانی» با نظارت روحانیون مورد بازبینی قرار گیرد و دانشكده ها برای صدور مدارك قلابی برای اشخاص بی صلاحیتی وا بسته به مقامات با نفوذ٬ تحت فشار قرار می گیرند . همكاران ما بطور دائم تحت مراقبت و كنترل واحد های متعدد امنیتی و اطلاعاتی كه در محوطه های دانشگاهها فعالند٬ قرار دارند٬ و دانشجویان كماكان در معرض سیستم سركوبگر «ستاره دار شدن» و خطر اخراج از دانشگاهها هستند . ما قاطعانه مداخلات سیاسی در امور آكادمیك را محكوم می كنیم و خواستار آن هستیم كه تعرض به حریم دانشگاههای ایران بلافاصله و بی هیچ قید و شرطی متوقف شود. امضا كنندگان : Nahla Abdo, Professor, Carleton University, CanadaErvand Abrahamian, Professor, Baruch College, USABashir Abu-Manneh, professor, Barnard College, USAGilbert Achcar, Professor, SOAS, London, ..... تمام امضاها در اینجا قابل دیدن است نسخه انگلیسی این نامه در اینجا قابل مشاهده است