همسر دکتر ملکی: هیچ‌کس جوابگو نیست

گفت‌وگو رادیو زمانه با خانم قدسی میرمعز، همسر دکتر محمد ملکی
مریم محمدی
دکتر محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب که در جریان بازداشت‌‏های اخیر در بستر بیماری و در منزل دستگیر شد، بیش از پنج ماه است که در زندان به‏سر می‏برد. دکتر ملکی از سرطان پیشرفته‏ی پروستات رنج می‏برد و خانواده‏ی وی بارها نسبت به حفظ جان او اظهار نگرانی کرده‏اند.

روز شنبه ۱۹ دی، نامه‏ای از جانب همسر دکتر ملکی روی برخی از سایت‏های داخل کشور منتشر شد که نسبت به وضعیت سلامتی او اظهار نگرانی می‏کرد.

خانم قدسی میرمعز، همسر دکتر ملکی در گفت‏وگویی با زمانه می‏گوید:

اصلاً کسی پاسخ‏گو نیست. کسی نیست که جواب بدهد. غیر از مسأله‏ی پزشکی ایشان، ۱۰ روز دیگر پنج ماه تمام از بازداشت ایشان می‏گذرد.

آن‏ها مشکلات بیماری او را می‏دانند. وقتی می‏خواستند او را از خانه ببرند، زیر بغلش را گرفتند و بردند. ولی در زندان حتی داروهایی را که همراه داشته، از او گرفته‏اند و خودشان به او دارو می‏دهند.

دکتر محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران بعد از انقلاب ۵۷

داروهایی را که آن‏ها می‏دهند، چه نتیجه‏ای داشته است؟ وضع جسمی ایشان در حال حاضر چطور است؟

ایشان در زندان یک سکته داشت و به همین دلیل شش روز در بیمارستان بستری بود. پزشکانی که او را در بیمارستان دیدند، در مورد پروستاتش گفتند که باید تحت نظر پزشکان خودش باشد.

یک بار هم یک متخصص پروستات از بیمارستان طالقانی ایشان را ویزیت کرد و گفت که باید زیر نظر پزشک خودش باشد. این‏ها همه پزشکانی هستند که مورد اعتماد دادستانی و زندان هستند.

ایشان الان حدود هشت سال است که به این بیماری مبتلا است. یک دوره اشعه‏درمانی کرده بود و زمانی هم که بازداشت‏اش کردند، در حال شیمی‌درمانی بود که نیمه‏کاره ماند.

حتی زمانی که بیمارستان بود، به آقای علوی، مسئول پرونده‏ی دکتر ملکی، پیشنهاد کردم که حال که ایشان در بیمارستان است، آمپول شیمی‌درمانی را بیاورم و درمان ادامه پیدا کند. اما ایشان نپذیرفت.

فرض کنید یک بیمار سرطانی که شیمی‌درمانی داشته و مشکل قلبی هم دارد، و همین‏جور رها شده باشد.

در مورد پرونده‏ و اتهام ایشان به شما چه می‏گویند؟

اتهام‏اش همان ابتدا که او را بردند «اقدام علیه امنیت ملی» بود. بعد از آن هم حرف دیگری نزده‏اند. بعدا هم که آقای مولایی مراجعه کرده است، همان پرونده بوده است. هرچه هم تقاضای تبدیل قرار کرده‏ایم، کسی جواب‏گو نیست.

واقعا هیچ‏کس جواب‏گو نیست. فقط از این دست به آن دست، بازی می‏کنند. هم با خانواده و هم با خود دکتر، یک بازی کثیف اخلاقی را پی‌گرفته‌اند. به‌خاطر پرونده‏ی پزشکی‏اش مرتب می‏گویند که آزاد می‏شود.

اواخر ماه آبان گفته بودند که تا آخر آذر و حداکثر اول دی آزاد می‏شود که برای ادامه‏ی معالجه برود.

اما هیچ، هیچ پاسخی نیست. پرونده را دست‌به‌دست می‏کنند. وقتی آقای دکتر مولایی مراجعه می‏کند، می‏گویند پرونده هنوز نیامده، دو روز یا سه روز دیگر…

خود آقای ملکی از موارد اتهامی در بازجویی‏ها چیزی نمی‏گویند؟

در بازجویی‏ها گویا راجع به سازمان مجاهدین خلق گفته بودند که ایشان گفته بود: «من اصلا به سن‏ام نمی‌خورد که با مجاهدین خلق بوده باشم. مرد ۷۶ ساله که آن‏ها همه شاگردهایش هستند که نمی‏تواند به آن‏ها ربطی داشته باشد».

حتی به آن‏ها گفته «مدرک یا کاغذی بیاورید و ثابت کنید که من با آن‏ها بوده‏ام، من می‏پذیرم. من نمی‏توانم با آن‏ها باشم، من آدم مستقلی هستم».

از قدیم هم که سران حکومت و افرادی مانند آقای خامنه‏ای و آقای هاشمی پیش از انقلاب با مجاهدین خلق بودند، دکتر اصلا با آن‏ها نبود و کلا مستقل است. گفت که همه‏ی این‏ها را در دادگاه گفته است که آدم مستقلی است و با هیچ گروه و دسته‏ای نیست.

اگر توجه کرده باشید، در این پنج ماهه هیچ‏کدام از گروه‏ها به عنوان این که ایشان جزو آن‏ها است، دفاع نکرده‏اند.

مگر مجاهدین خلق اظهارنظری در مورد دکتر ملکی کرده‏اند؟

گویا مجاهدین − البته من خودم نشنیده‏ام، دیگران گفتند − در برنامه‏هایشان خبر دستگیری ایشان را منتشر کرده و اظهار تأسف و نگرانی کرده‌اند.

دکتر با دوستان ملی − مذهبی خیلی صمیمی و نزدیک است؛ و آن‏ها نیز چندین بار نامه نوشتند و به دستگیری او اعتراض کردند، ولی می‏دانند که جزو آن‏ها نیست.

جبهه‏ی ملی هم به دستگیری ایشان اعتراض کرده، ولی دکتر مستقل است. تمام روشنفکران و مبارزان قدیم زمان شاه و روشنفکران جدید، دوستان خیلی نزدیک‏اش هستند؛ ولی همه می‏دانند که دکتر مستقل است.

آیا دکتر ملکی هنوز بازجویی می‏شوند یا بازجویی‏هایشان تمام شده است؟

ظاهرا پس از بازگشت از بیمارستان، بازجویی‏اش تمام شده و به بند عمومی ۲۰۹ منتقل شده است. ولی دو هفته‏ی پیش که با ایشان ملاقات داشتیم، گفت که کارشناس من (نام بازجوها الان دیگر کارشناس شده است. چون بازجو در اذهان عمومی اثر خوبی ندارد، نمی‏گویند بازجو و آن‏ها را کارشناس می‏نامند) گفته «خانم‏ات خیلی خوب است که با هیچ گروهی نیست. ولی پسر کوچک‏ات که قلم‏ خوبی دارد، کمی تند است».

من پرسیدم که مگر تو هنوز بازجویی می‏شوی؟ گفت: «هروقت بی‌کار می‏شوند، مرا می‏برند و حرف‌هایی می‌زنند».

گفتم: تعریف کردن آن‏ها یعنی این‌که برای من لوح مخصوص فرستاده‏اند، پسرت هم که اصلا رشته‏اش مهندسی سیاست‏گذاری است و در هلند تحصیل می‏کند. طبیعی است دانشجویی که کار می‏کند، قلم‏اش در رابطه با رشته‏اش خوب باشد. کندی و تندی‏اش را هم کسی نمی‏تواند تعیین کند. حتما او شناختی دارد دیگر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر