24 آذر 1388 - موج سبز آزادی
مرتضی کاظمیان
شنبهی هفتهی جاری (21 آذرماه 1388) برای پیگیری مشکلی (که به وثیقهی آزادی سال 1380 مربوط میشد) به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بودم. در گذر از یکی از طبقات، ناگهان با «مرد آزاده» مواجه شدم: دکتر محمد ملکی. مرد آزاده، رنجورتر و لاغرتر و ضعیفتر از روزهای قبل از بازداشت، با عصایی در دست، و مراقبی در کنار، خود را بهسوی شعبهای از دادگاه انقلاب، میکشانید؛ با پیژامای زندان و لباسی که بهنظر نمیرسید نسبتی با سرمای آخر پاییز و وضع جسمانی پیرمرد داشته باشد.
حالا نزدیک به سه ماه است که از محبوس شدن نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد؛ سه ماه از روزی که استاد ارشد و بازنشستهی دانشگاه، با جسمی بیمار در خانهاش بازداشت و روانهی زندان شد. اینکه در این مدت حبس، چه «قفل ناگشوده» و «راز پنهان»ی از او فاش و آشکار شده، که نیاز به بازداشتاش بود، پرسشی است که باید سیاستگزاران و آمران بازداشتها به آن پاسخ گویند. چنانکه پاسخ این پرسش را که «آیا «سین جیم» پیرمرد و «گفتوگو» با وی، در بیرون از بازداشتگاه و زندان ممکن نبود؟»...
اعتراف میکنم که دیدن مرد مهربان در آن حال و روز، بس رنجآور بود. بهخصوص که حالا نگارنده (من) بهظاهر آزاد بودم و او در لباس زندانی و در بند... اینبار وضع با بهار سال 1380 فرق میکرد؛ آنجا (در سلولهای انفرادی بازداشتگاه 59 سپاه) او را با پشتی خمیده و مو و ریشی بلند، از شکاف لای در و دیوار سلول _گاهی_ میدیدم که برای بازجویی یا ... میبرندش؛ آنجا خود نیز محبوس بودم؛ محبوسی که افسوس میخورد برای دیاری که در آن مزد گورکن از بهای دوست داشتن انسانها و آزادی استاد ارشد دانشگاهاش، فزونتر است.
بعدتر، مردادماه 1380 ، زندگی در «سلولی مشترک» با او، این امکان را فراهم میآورد که بهقدر امکان یک «همسلولی»، «ذرهای» از آن وضع و فضا و موقعیت را برای مرد آزاده (و رنجور و بیمار و فرسوده) تغییر دهی؛ اما حالا، در نیمهی دوم آذر 88 ، او، دکتر محمد ملکی، فرسودهتر و ضعیفتر از هشت سال پیش، و با عصایی در دست، تنها (چون «ابوذر»، یکی از «معشوقه»هایش) آهسته آهسته بهسوی محکمه گام پیش میگذاشت. تصویری ناگوارتر و آزاردهندهتر از هشت سال قبل، بهخصوص از منظر ناظری بهظاهر آزاد.
شرایط دکتر محمد ملکی البته با آنچه او در دههی 60 تجربه کرده، در فاصلهای بس محسوس است؛ زمانهای که هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه) تعریف میکند: « ۸۱ روز را در سال ۶۲ در راهروی زندان، نزدیک توالت، دمپاییهایش را زیر سرش می گذاشته و میخوابیده.» (این خاطره را «سایه» همین دو هفته پیش در برنامهای که برای بزرگداشت وی در لندن برگزار شده، مورد اشاره قرار داد.) اما واقعیت این است که دکتر ملکی امروز 76 ساله است و سالهاست میانسالی را پشتسر گذاشته و گذشته است.
اینکه طراحان و سیاستگزاران بازداشتها با محبوس ساختن پیرمرد، چه هدفی را پیمیجویند و برای چه و بهکدام دلیل بر ادامهی این وضع او، پامیفشارند، پرسشی است که کشف پاسخاش چندان سهل نیست. دکتر ملکی مواضعی داشته و دارد که از «عقیده» و دیدگاه و تحلیل او نسبت به اوضاع ایران سرچشمه میگیرد. این مواضع، نه مواضعی تشکیلاتی است (که «منتقد و معترض مستقل روزگار ما» به هیچ حزب و جمعیت و گروهی وابسته نبود و رابطهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک با هیچ سازمانی نداشت)، و نه آنکه میتوان آنها را مواضعی القاء شده از خارج و بیگانه و دشمن، ارزیابی کرد. اینچنین، منطقا" بازداشت پیرمرد نباید تغییری در مواضع او ایجاد کند؛ جز اینکه بازداشت وی موجب «سکوت تحمیلیاش» شود یا آنکه «قدرت سختافزاری و عریان» برای پیرمرد، «خودنمایی» کند و «توان» سرکوب و ابزارهای تهدیداش را بهرخ کشد. اگر اتهام و شکایتی نیز علیه او مطرح است، آیا نمیتوان بهگونهای دیگر (و با لحاظ کردن بسیاری مولفهها از جمله سن و وضع جسمانی وی) آنها را پیگیری کرد؟
هرچه هست و نیست، ادامهی بازداشت «پیرمرد» سزاوار هیچ نظام سیاسیای نیست، بماند که نظامی خود را متحقق کننده و پیگیر ارزشهای دینی معرفی کند. انصاف میباید که محبوس ساختن دکتر محمد ملکی از هیچ منظری (اعم از انسانی، دینی، اخلاقی، قانونی، و حقوقبشری) قابل توجیه و دفاع نیست. کاش نظر «منصفان» هرچه زودتر بر نظر «بیانصافان» بچربد و فائق آید، و پیرمرد دور از استرس و فشارهای روانی، از امکان استراحت و درمانی که درخور حال و وضع اوست، برخوردار شود.
بعدالتحریر: الف. توضیح مکرری است، اما گریزی از بیان آن نیست. پرداختن به هر یک از بازداشتشدگان این ماهها (و بهطور مشخص، آقای دکتر محمد ملکی در این نوشتار) بهمعنای بیتوجهی یا غفلت از دیگر دربندان (بهویژه بازداشتشدگان گمنام و غیرمشهوری که تاوان «پیگیری حقوق اساسی خویش» را میدهند) نیست. اما چاره چیست هنگامیکه در بضاعت یک یادداشت، امکان پرداختن مشخص، به «همه» وجود ندارد، و نیز این واقعیت که او (دکتر ملکی) مسنترین و یکی از خاصترین زندانیان سیاسی این روزهای ایران است.
ب. توضیح بهظاهر نخنما و غیرضرور ی است، اما بهنظر میرسد بیان آن بهمثابهی «یک تذکر» بیفایده نباشد؛ اینکه دفاع از حقوق انسانی و قانونی هر فرد، الزاما" بهمعنای توافق با تمامی دیدگاهها و رویکردها و مشی وی محسوب نمیشود. چنانکه در همین مورد مشخص (دکتر ملکی)، نگارنده با مرد آزاده، دستکم در مورد نحوهی مواجههی ایشان با مقولههایی چون اصلاحات و انتخابات، دچار اختلاف نظر بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر